در اشعار حزین لاهیجی، "من" و "تو" از نمادهای کلیدی برای بیان سیر و سلوک عرفانی و وحدت وجود هستند. این دو ضمیر، نه تنها به معنای فرد و معشوق او به کار میروند، بلکه بار معنایی عمیقتری دارند و به وحدت نهایی میان عاشق و معشوق اشاره میکنند.
"من" به مثابه عاشقِ فانی
"من" در شعر حزین، نمادی از عاشق سالک است که از خودبینی و خودخواهی رها شده و در مسیر عشق، در پی فنای وجود خویش است. این "من"، نه یک خودِ متکبر و مادی، بلکه وجودی است که میخواهد در معشوق (تو) محو شود.
فنای "من": حزین معتقد است که برای رسیدن به وصال، باید "من" را کنار گذاشت تا "تو" آشکار شود. این "من" باید در "تو" فانی گردد.
هر که فانی شود ز خویش، "حزین" / "من رَأانی فَقَد رَأی" باشد.
وابستگی "من" به "تو": "من" در شعر حزین، بدون "تو" هیچ است و هستی خود را از "تو" میگیرد.
بی تو در رنجم و محنت، همه آهم همه دودم / جاهل و مرده به خود، زنده و دانا به تو باشم در این ابیات، "من" نماد یک وجود ناقص و وابسته است که تنها با اتصال به "تو" کامل میشود.
"تو" به مثابه معشوقِ الهی
"تو" در شعر حزین، نماد معشوق ازلی و ابدی، یعنی خداوند یا حقیقت مطلق است. این "تو"، نه یک معشوق زمینی، بلکه حقیقت کائنات و مقصد نهایی سیر و سلوک است.
حقیقت "تو": "تو" منبع تمام زیباییها، عشق و حقیقت است. تمام جستجوهای "من" برای رسیدن به "تو" است.
تویی مقصود من گم کرده راهم / بیا ای چشم ماهت شهر خورشید
"تو" و کثرت: "تو" در نگاه حزین، در عین وحدت، در تمام پدیدهها تجلی پیدا میکند. این نگاه، نشاندهندهٔ وحدت وجود است.
وحدت "من" و "تو" و نفیِ دوگانگی
اوج سیر و سلوک در شعر حزین لاهیجی، لحظهای است که دوگانگی "من" و "تو" از بین میرود و به وحدت میرسد. این وحدت، همان فنای فی الله است.
"ما و من" غلط است: حزین معتقد است که در نهایت، "من" و "تو" از بین میروند و یک حقیقت واحد باقی میماند.
اگر غلط نکنم حرف "ما و من" غلط است / شنیده ام ز لب خویش گفتگوی تو را این بیت نشان میدهد که پس از فنای "من"، حتی کلمهای مانند "تو" نیز بیمعنا میشود و تنها یک حقیقت باقی میماند.
در مجموع، سیر "من" و "تو" در شعر حزین، از یک تقابل (منِ ناقص در برابر توِ کامل) آغاز میشود و با فنا و رسیدن به وحدت (منِ فانی در توِ باقی) به اوج خود میرسد.