در شعر حزین لاهیجی، مفهوم "ظلم به نفس" از دو منظر اصلی بررسی میشود: ظلم ناشی از جهل و غفلت و ظلم ناشی از تعلق به دنیا. او معتقد است که انسان با غفلت از حقیقت درونی خود، به خویشتن ظلم میکند و این ظلم، ریشهٔ تمام رنجهای اوست.
۱. ظلم به نفس از طریق جهل و غفلت
حزین لاهیجی بزرگترین ظلم به نفس را غفلت از حقیقت درونی و کعبهٔ دل میداند. در این نگاه، انسان با روی آوردن به ظواهر و فراموش کردن باطن خود، به خویشتن ستم میکند.
کعبهٔ ظاهری و کعبهٔ باطنی: حزین با تفاوت قائل شدن میان کعبهٔ ظاهری و کعبهٔ دل، به انسان هشدار میدهد که طواف به دور یک بنای سنگی، اگر با بیداری درونی همراه نباشد، نوعی ظلم به نفس است.
کعبهٔ دل جوی، تا کی بر در دلهاستی؟
جهل از حقیقت: از نظر او، جهل انسان نسبت به حقیقت واحد، موجب ستم به خویشتن میشود. انسان با گرفتار شدن در تعصبات و تفرقهها، خود را از دستیابی به وحدت و آرامش حقیقی محروم میکند.
۲. ظلم به نفس از طریق تعلق به دنیا
حزین لاهیجی، تعلق به دنیای مادی و نفسانیات را نیز نوعی ظلم به نفس میداند. او معتقد است که حرص، آز، و خودخواهی، انسان را از رشد روحانی باز میدارند و او را به ورطهٔ هلاکت میکشانند.
ترک خودخواهی: برای رهایی از ظلم به نفس، حزین لاهیجی راهکارهایی چون فنای در معشوق و ترک خودخواهی را پیشنهاد میدهد.
هرکه فانی شد ز خود، باقی به حق خواهد شدن / گر توانی...
بریدن از تعلقات: او با بیان اینکه باید از همهٔ تعلقات دنیوی و حتی از "حلقهٔ درگاه کعبه" دست کشید، نشان میدهد که برای رسیدن به حقیقت، حتی تعلقات ظاهری و مذهبی نیز باید رها شوند.
در مجموع، ظلم به نفس در شعر حزین لاهیجی، نه به معنای رنج جسمی، بلکه به معنای رنج روحانی است که از غفلت، جهل و وابستگی به دنیای فانی سرچشمه میگیرد. راه رهایی از این ظلم، بیداری، عشق و فنا در حقیقت الهی است.