در ابیات شیخ بهایی، مناسک حج در ارتباط با کعبه، نه تنها به عنوان اعمال دینی، بلکه به عنوان نمادهایی از سیر و سلوک عرفانی به کار رفتهاند. او هر یک از این مناسک را به یک مرحله از سفر عاشق به سوی معشوق (خداوند) تشبیه میکند.
۱. طواف (گردیدن)
طواف، در نگاه شیخ بهایی، نمادی از عشق و بیقراری عاشق است. همانطور که زائر گرد کعبه میگردد، عاشق نیز پیوسته در حال طواف به دور معشوق (حقیقت الهی) است.
"گرد ستمکاران چنان همی گردند که گوئی زاهدی هنگام مناسک، گرد کعبه می گردد."
در این عبارت، طواف به عنوان نماد اطاعت و تعظیم به کار رفته است. زاهد با طواف گرد کعبه، اطاعت خود را از خداوند نشان میدهد، و در مقابل، ستمکاران با اطاعت از ظالم، در واقع گرد بندگی او میگردند.
۲. سعی (تلاش)
سعی، نمادی از تلاش بیوقفه و بیقرار عاشق برای رسیدن به وصال است. همانطور که حاجی بین صفا و مروه سعی میکند، عاشق نیز با تلاش و مجاهدت درونی، به سوی حقیقت قدم برمیدارد.
"حاجی به طواف کعبه اندر تک و پو است / و ز سعی و طواف هر چه کرده است، نکوست"
در این بیت، تک و پو (تلاش و جنبوجوش) حاجی، به عنوان فعلی ارزشمند و نیکو شمرده شده است که نشان میدهد شیخ بهایی، سعی را جزء مهمی از مناسک حج و سیر عرفانی میداند.
۳. فنا در کعبه
شیخ بهایی در نهایت، بالاترین مرحلهٔ مناسک حج را فنا در کعبه میداند. این فنا، رها کردن تمام تعلقات و محو شدن در وجود معشوق است. در این نگاه، کعبه نمادی از آن نقطهای است که در آن، عاشق به نهایت سیر و سلوک میرسد و خودی نمیبیند.
"جای در کعبه ی امید کند / روی در قبله ی جاوید کند"
در این ابیات، "کعبهٔ امید" نمادی از مقصد نهایی عاشق است. این کعبه، جایی است که عاشق پس از تمام تلاشها، به آن میرسد و رو به "قبلهٔ جاوید" میآورد. این قبلهٔ جاوید، همان حقیقت الهی است که با رسیدن به آن، مناسک ظاهری به پایان میرسد و وصال حقیقی آغاز میشود.
به طور کلی، شیخ بهایی با پیوند زدن مناسک حج به مفاهیم عرفانی، به ما میآموزد که اعمال ظاهری دین، تنها راهی برای رسیدن به معرفت و وصال باطنی هستند.