در ابیات منتخب شیخ بهایی، زیباشناسی در ارتباط با کعبه، از یک نگاه صرفاً مذهبی فراتر رفته و با مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی در هم آمیخته است. زیبایی کعبه در نگاه او، نه تنها در معماری یا شکوه ظاهری، بلکه در نقش آن به عنوان نمادی برای بیان مفاهیم والای انسانی و الهی نهفته است.
۱. زیبایی در نمادگرایی
شیخ بهایی با استفاده از کعبه به عنوان یک نماد، زیباییهای پنهان را آشکار میکند. او زیبایی را در این تقابلها میبیند:
کعبه در برابر دیر و بتکده: شیخ بهایی کعبه را در مقابل دیر و بتکده قرار میدهد تا نشان دهد که زیبایی و حقیقت در تمام راههایی که به خداوند ختم میشوند، وجود دارد. زیبایی از نظر او، فراتر از تعصبات مذهبی است و در وحدت و عشق مشترک به معشوق اصلی نهفته است.
کعبهٔ ظاهر و کعبهٔ باطن: زیباترین نگاه شیخ بهایی، تمایز میان کعبهٔ خاکی و کعبهٔ دل است. او زیبایی حقیقی را در کعبهٔ دل میبیند که محل تجلی عشق الهی است. این نگاه، زیبایی را از یک مکان فیزیکی به یک مفهوم باطنی و روحانی منتقل میکند.
۲. زیبایی در تمنا و اشتیاق
از دیدگاه شیخ بهایی، زیبایی در اشتیاق عاشق برای رسیدن به کعبه است. اشک، زاری و بیقراری عاشق، نه نشانهٔ ضعف، بلکه نماد زیبایی عشق پاک اوست. او در ابیات خود، زیبایی این اشتیاق را به تصویر میکشد:
تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
زیبایی این بیت، در تصویری است که از اشکهای جاری (سیل روانه) برای بیان تمنای وصال با معشوق یگانه ارائه میدهد. این اشکها، نمادی از پاکی و عمق عشق هستند که از نظر شیخ بهایی، نهایت زیبایی است.
۳. زیبایی در فنا و وصل
زیبایی نهایی در نگاه شیخ بهایی، در فنا شدن عاشق در معشوق است که کعبه، نماد این وصال است. رسیدن به کعبه و غرق شدن در وجود الهی، اوج زیبایی است.
از خویش و وجودم خبری هیچ نماند
زیبایی این مصراع، در بیان محو شدن "خویش" در وجود معشوق است. در این مرحله، تمام مرزها از بین میروند و یگانگی کامل بین عاشق و معشوق شکل میگیرد. این فنا، اوج زیباییشناسی عرفانی است که در آن، دوگانگیها از بین میروند و وحدت مطلق حکمفرما میشود.