در ابیات منتخب شیخ بهایی، مفاهیم درد و درمان در ارتباط با کعبه، نگاهی عمیق و عرفانی به ماهیت سیر و سلوک عاشق ارائه میدهد. در این دیدگاه، کعبه نه تنها یک مقصد فیزیکی، بلکه نمادی از درمان نهایی و رهایی از درد هجران است.
درد در نگاه شیخ بهایی
در ابیات شیخ بهایی، درد ریشه در هجران و دوری از معشوق (خداوند) دارد. این درد، نه یک رنج منفی، بلکه یک محرک درونی برای رسیدن به وصال است. درد هجران، همان بیقراری و عطشی است که عاشق را به سوی کعبه میکشاند.
"زهرابهی هجر تو همه نوش روانه" در این بیت، شاعر، زهرابهی هجر را که موجب درد است، با میل و رغبت مینوشد. این نشان میدهد که در نگاه عارفانه، درد هجران، شیرین و ارزشمند است، زیرا نمادی از عشق است.
درمان در نگاه شیخ بهایی
درمان این درد، تنها در وصال به کعبه (به معنای حقیقی آن) ممکن است. این درمان، نه یک داروی مادی، بلکه یک رهایی کامل و فنای درونی است. درمان حقیقی، زمانی اتفاق میافتد که عاشق به مقصد خود (کعبه) برسد و درد هجران او به آرامش وصال تبدیل شود.
"در بزم وصال تو نشینم به فسانه" اگرچه در این بیت، وصال تنها در عالم خیال اتفاق میافتد، اما همین خیال، خود نوعی درمان موقت برای درد عاشق است. درمان نهایی، فنای در معشوق است، که در آن، دیگر دردی وجود ندارد.
نتیجهگیری
شیخ بهایی با پیوند زدن درد و درمان به کعبه، به ما میآموزد که سیر و سلوک عرفانی، مسیری از رنج (درد هجران) به سوی رهایی (درمان وصال) است. در این مسیر، درد تنها یک مرحله است و درمان نهایی، رسیدن به حقیقت کعبه و غرق شدن در وجود الهی است.