در منظومه «سلسلةالذهب»، جامی از مفهوم کعبه نه تنها بهعنوان یک مکان مقدس، بلکه بهعنوان نمادی چندوجهی برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی استفاده میکند. در تحلیل این اثر، میتوان کاربردهای کعبه را به سه دسته اصلی تقسیم کرد:
۱. کعبه به عنوان قبله ظاهری و باطنی
جامی، با نگاهی عارفانه، میان قبله ظاهری و قبله باطنی تمایز قائل میشود. او در بخش ۶۱، به این نکته اشاره میکند که نمازگزاران به فرمان خداوند به سوی کعبه روی میآورند، اما این به معنای محدود بودن ذات حق در آن مکان نیست. این رویکرد نشان میدهد که حقیقت، ورای مکانهای فیزیکی است و کعبه صرفاً نشانی برای هدایت است.
مصلی کند به وقت صلات روی در کعبه از جمیع جهات باشد از حق بدان جهت مأمور ور نه حق نیست اندر آن محصور
این ابیات، کعبه را به ابزاری برای انقیاد در برابر فرمان الهی تبدیل میکند و تاکید میکند که اصل، توجه قلبی به خداوند است.
۲. کعبه به عنوان نماد حقیقت و مقصد نهایی
در ادبیات عرفانی، کعبه نمادی از مقصود اصلی و غایی سالک است. جامی نیز در «سلسلةالذهب»، این نماد را برای بیان مقصد حقیقی سالک به کار میبرد. در بخش ۱۷۰، او کوی معشوق را به کعبه سعادت تشبیه میکند:
روی او قبله عبادتها کوی او کعبه سعادتها اهل حاجت چو حاجیان پیوست زده در حلقه در او دست
این تشبیه، نشان میدهد که همانطور که حاجیان برای طواف و رسیدن به آرزوهای خود به کعبه میروند، عاشقان نیز به سوی کوی معشوق میشتابند. در این نگاه، کعبه، نماد نقطه مرکزی حقیقت و مقصد نهایی تلاشهای انسان است.
۳. کعبه در حکایات: بستری برای بیان مفاهیم اخلاقی
جامی در چندین حکایت از «سلسلةالذهب»، از کعبه به عنوان بستری برای روایت داستانهای اخلاقی و عرفانی استفاده میکند. این حکایات، کعبه را از یک بنای صرف، به مکانی برای تجلی رحمت و اخلاق تبدیل میکنند.
حکایت غوری: این قصه، سفر به کعبه را به مثابه آزمون و مجاهده در راه سلوک میبیند. غوری که از نیمهراه بازمیگردد، به خواننده نشان میدهد که رسیدن به مقصود حقیقی (کعبه) نیازمند استقامت و تحمل سختیهاست.
حکایت مرد پهلوان و مخنث: این داستان که در جوار کعبه رخ میدهد، کعبه را به محلی برای نمایش اوج انسانیت و رحمت الهی تبدیل میکند. مرد پهلوان از خدا میخواهد که گناهان مرد مخنث را ببخشد یا بار آنها را به گردن او بگذارد. این حکایت، کعبه را به مکانی برای عفو و گذشت معرفی میکند.
حکایت هشام و امام زینالعابدین (ع): در این قصه، ازدحام در اطراف هشام در مقابل احترام مردم به امام در طواف، ارزشهای معنوی را بر قدرت ظاهری برتری میدهد. این حکایت، نشان میدهد که در مکان مقدسی مانند کعبه، مقام باطنی از جایگاه دنیوی ارزشمندتر است.
نتیجهگیری
در منظومه «سلسلةالذهب»، کعبه یک نماد پویا و چندلایه است. جامی از آن برای نشان دادن:
برتری توجه باطنی بر عبادات ظاهری.
تبدیل کوی معشوق به کعبه سعادت.
نمایش مفاهیم اخلاقی مانند استقامت، عفو و احترام به بزرگان.
این رویکرد، «سلسلةالذهب» را به اثری عمیقتر از یک منظومه صرفاً مذهبی تبدیل میکند و خواننده را به سفری درونی برای درک حقیقت فرا میخواند.