در عرفان و ادبیات فارسی، تقابل با زهد ظاهری یکی از مضامین اصلی است. زهد ظاهری به معنای پایبندی تنها به اعمال و مناسک دینی بدون توجه به روح و حقیقت آنهاست. عارفان و شاعران، این نوع زهد را نقد کرده و آن را در برابر عشق و اخلاص باطنی قرار می دهند.
تفاوت زاهد و عارف
زاهد: نماد پایبندی به قواعد خشک دینی است. زاهد بهشت و حور را اعمال خود میدانند و از ترس جهنم عبادت میکند. او ممکن است تنها به ظواهر مانند نماز، روزه و حج بپردازد، بدون اینکه به باطن و نیت قلبی توجه کند.
عارف/عاشق: نماد عشق و معرفت الهی است. عارف برای خودِ خداوند عبادت میکند، نه برای پاداش یا ترس. او حقیقت را در قلب و باطن خود میجوید و معتقد است که عشق، والاترین راه برای رسیدن به خداوند است.
سه عدد دیاگرام
شاعران با بیان این تقابل از نمادهای استفاده میکنند:
کعبه (ظاهر) در برابر کوی یار (باطن): زاهد به کعبهٔ سفر میکند، اما عارف کوی یار را کعبهٔ واقعی خود میداند.
نماز (ظاهر) در برابر نیاز (باطن): زاهد به نماز ظاهری میپردازد، اما عارف نیاز و راز و نیاز به بیماری را مهمتر میداند.
بهشت (پاداش) در برابر دیدار یار (وصال): زاهد بهشت و حور را میجوید، اما عارف تنها دیدار و وصال با معشوق را آرزو دارد.
بتخانه/دیر در برابر مسجد/حرم: در نگاه عرفانی، اگر در بتخانه عشق و حقیقت باشد، از عبادت در حرمِ خالی از عشق برتر است.
این تقابل، دعوت به سفری از ظاهر باطن و از عبادت خشک به عشقی واقعی است. این موضوع به معنای نفی شریعت نیست، بلکه منظور بر این است که روح شریعت، رسیدن به حقیقت و عشق الهی است.