در آثار کمال خجندی ، همام تبریزی و عمان سامانی ، کعبه فراتر یک مکان برای مفهوم، به نمادی از مفاهیم مفاهیم عرفانی، عشق، و جستجوی حقیقت تبدیل شده است. این شاعران باهای متفاوت، از این نماد بردهاند.
کمال خجندی
کمال خجندی به طور مکرر کعبه را در یک تقابل عرفانی با مفهوم دیگری چون بتخانه کوی یار قرار میدهد.
کوی یار، کعبهٔ حقیقی : برای کمال، هدف اصلی نه مکانی فیزیکی، بلکه کوی و درگاه معشوق است.
« کعبه و دیر تویی، دیر کجا کعبه کجاست»
«ز در تو عاشقان را به حرم کجا کشد دل / چو تو کعبه ی چه حاجت هوس حجاز کردن»
کعبهٔ باطنی : او به دنبال حقیقت در باطن است، نه در ظاهر.
«حریم کعبهٔ دل کوی تو»
«گر چه در بتکده رفتم ز در کعبه رواست / هم در تست در بتکده چون در نگری»
تقابل با زهد ظاهری : کمال به زاهدانی که تنها به اعمال ظاهری حج میپردازند، خرده میگیرند و معتقدند که عشق و شور درونی بر آنها برتری دارد.
«زایر کعبه را بگو حلقه به گوش این درم / گوش که میکنی که تو وصف حجاز میکنی»
همام تبریزی
همام تبریزی از کعبه برای توصیف سختی راه عشق و آشتیاق عارفانه استفاده میکند.
مشقت در راه عشق : راه رسیدن به کعبه را با مشقات راه عاشقی مقایسه میکند.
«عاشقان کعبه را در بادیه / ای بسا زحمت که میباید کشید»
مقایسه عشق و زیارت : او آشتیاق خود را به معشوق را با آشتیاق زائران کعبه مقایسه کرده و نمای خود را نشان میدهد.
«به طلعت تو آشتیاق زیاد است / که زائران حرم را به کعبه زیاد»
عمان سامانی
عمان سامانی، کعبه را در پیوند با مفاهیم دینی و عرفانی، به ویژه در امام علی (ع)، به کار میبرد.
کعبهٔ حق : عمان کعبه را « کعبهٔ حق » میخواند که نشاندهندهٔ پیوند پیوند آن با حقیقت و ولایت الهی است.
«جز تو کس را کی می برد در کعبه ی دست خدا / بی محابا، پای بر دوش پیمبر داشتن؟»
جستجوی حقیقت : او در جستجوی حقیقت، به مکانهای مختلف از جمله کعبه میرود، اما در نهایت، حقیقت را در وجود معشوق خود مییابد.
«گر سیر کعبه و دیر، ور خانقاه کردم / غیر از تو کس ندیدم هر جا نگاه کردم»