در این مرحله، دیدگاهها به کمال خود میرسند. صائب تبریزی با رویکردی حکمی و کنایی، مفاهیم دنیا و آخرت را به شکلی نو و بیسابقه بیان میکند. دیدگاه او نه تنها بازتابدهنده عرفان، بلکه حاوی یک فلسفه زندگی مبتنی بر رهایی و بیتفاوتی است.
ناسازگاری مطلق
صائب ناسازگاری دنیا و آخرت را به شکلی قاطع و حکمی مطرح میکند. او معتقد است که نمیتوان همزمان به هر دو دل بست و انتخاب یکی، به معنای وداع با دیگری است.
"وداع آخرت کن گر به دنیا مایلی صائب / که هر جانب که مایل میشود دیوار میافتد." این بیت، با یک تمثیل ساده و ملموس، به مخاطب هشدار میدهد که جمع این دو ممکن نیست و باید یکی را فدای دیگری کرد.
بیارزشی هر دو جهان
اوج نوآوری صائب در بیارزش دانستن هر دو جهان در برابر عظمت خداوند است. در نگاه او، عشق به حق چنان انسان را از خود بیخود میکند که دنیا و آخرت هر دو از نظر او میافتند.
"عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت / افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا." این نگاه، اوج بیتفاوتی عارفانه و فنای در حق را نشان میدهد که در آن، تمامی مفاهیم وجودی در برابر عظمت معشوق رنگ میبازند.
حالت سرگردانی
صائب به وضعیت جدیدی به نام سرگردانی اشاره میکند که نه به دنیا تعلق دارد و نه به آخرت، و این حالت را با ترس و اضطراب بیان میکند.
"ز بیکاری، نه مرد آخرت نه مرد دنیایم / به هر جانب که مایل گردد این دیوار، میلرزم." این ترس از بیخانمانی معنوی، موضوعی است که صائب به شکلی عمیق و روانشناسانه به آن میپردازد و آن را به عنوان یکی از مشکلات اساسی انسان مطرح میکند.
جمعبندی
در مجموع، سیر تحول دیدگاهها از یک نگاه اخلاقی و انتقادی (سنایی و سیف)، به سوی رویکردی فلسفی و تفسیری (ناصرخسرو و میبدی)، و سپس به رویکردی صوفیانه و اخلاقی (اوحدی و نظامی) میرسد و در نهایت به اوج عرفانی و حکمی خود در اشعار صائب میرسد که در آن، حتی آخرت نیز در برابر عظمت حق، ناچیز شمرده میشود.