صائب تبریزی در اشعار خود، به ویژه در غزلیات، به مفاهیم دنیا و آخرت نگاهی فلسفی و حکمی داشته است. اشارات او در این باره نه تنها بازتابدهنده دیدگاههای سنتی عرفانی است، بلکه حاوی نوآوریهایی در شیوه بیان و سطح اندیشه نیز میباشد. در ادامه به مهمترین اشارات او میپردازیم:
۱. ناسازگاری دنیا و آخرت
صائب بهطور قاطع معتقد است که نمیتوان همزمان به دنیا و آخرت دل بست. او این ناسازگاری را با تمثیلهای ساده و حکمی بیان میکند:
"وداع آخرت کن گر به دنیا مایلی صائب / که هر جانب که مایل میشود دیوار میافتد." در این بیت، دنیا و آخرت به دو طرف یک دیوار تشبیه شدهاند که با خم شدن به سمت یکی، از دیگری دور میشویم. این نگاه نشان میدهد که راه سعادت، انتخاب یکی از این دو مسیر است.
۲. بیارزشی هر دو جهان در برابر عظمت حق
یکی از عمیقترین اشارات صائب، ناچیز دانستن دنیا و آخرت در مقابل عظمت خداوند است. در نگاه او، زمانی که انسان به مقام عشق الهی میرسد، تمام هستی، حتی بهشت و جهنم، بیاهمیت میشود.
"دنیا و آخرت چه بود با وجود حق؟ / بر هیچ و پوچ دست فشاندن کمال نیست." این بیت نشان میدهد که کمال حقیقی در رهایی از هر دو جهان و رسیدن به حق است. او در بیتی دیگر این حالت را چنین توصیف میکند: "عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت / افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا."
۳. دنیا به مثابه توشه آخرت
صائب در برخی ابیات، نگاهی عملگرایانه به دنیا دارد و آن را ابزاری برای رسیدن به آخرت میداند.
"دنیاییاش مدان که بود زاد آخرت / قدری که از متاع جهان ناگزیر توست." این بیت اشاره دارد به اینکه انسان میتواند از نیازهای حداقلی و ضروری دنیا به عنوان توشهای برای سفر آخرت استفاده کند، بدون اینکه به آن دل ببندد.
۴. ترس از سرگردانی
صائب به حالتی از سرگردانی و بیخانمانی معنوی اشاره میکند که نوآوری در طرح این مضمون محسوب میشود. این حالت، وضعیت کسی است که نه به دنیا تعلق دارد و نه به آخرت.
"ز بیکاری، نه مرد آخرت نه مرد دنیایم / به هر جانب که مایل گردد این دیوار، میلرزم." در این بیت، دیوار به عنوان نمادی از مرز میان دنیا و آخرت است و فرد در حالت ترس و اضطراب از فرو ریختن این دیوار و بیهویتی است.