برای مقایسهی دیدگاه این سه شخصیت (باباطاهر، سیف فرغانی، و هجویری) با دیدگاه فیض کاشانی در مورد دنیا و آخرت، لازم است ابتدا به طور خلاصه نگاه هر کدام را بر اساس متن ارائه شده استخراج کنیم و سپس آن را با نگاه فیض کاشانی (که در متن قبلی ذکر شد) مقایسه کنیم.
نگاه باباطاهر:
- در دوبیتیها و قصیدهها، باباطاهر بر عدم موفقیت خود در “کار آخرت” و “دنیا” تأکید دارد.
- او خود را به “تذروی پرستم” و “سوزنده شمع بیسر” تشبیه میکند که نه به دنیا پرداخته و نه به آخرت، و در نهایت خود را “خشکیده نخل بیبر” و “بیسایه” میبیند.
- این اشعار نشاندهندهی نوعی حسرت و ناکامی در طی کردن مسیر درست در هر دو حوزه دنیا و آخرت است.
نگاه سیف فرغانی:
- سیف فرغانی، دنیای مادی را در مقابل آخرت قرار میدهد و “میل به دنیا” را مانعی برای “نگران به آخرت” بودن میداند.
- او به مردان اهل دل اشاره میکند که به دنیا میل ندارند و چشم به آخرت دارند، و این نگاه را “دیدهوری” مینامد.
- در نظر او، کسی که دنیای زودگذر را رها کند و آخرت را مد نظر داشته باشد، ارزشمند است.
نگاه هجویری:
- هجویری در “کشف المحجوب” به موضوع دنیا و آخرت از دیدگاه عرفانی و سلوکی میپردازد.
- در باب الفقر: بیان میکند که همت سالک نباید مقصود (حق تعالی) را از دست بدهد و کلیت او نباید در دنیا و آخرت فنا شود؛ همنشینی با خدا، جنسیت و غفلت را بیمعنا میکند.
- در مورد سعیدترین فرد: سعادتمند کسی است که رضایت او را به سوی باطل نکشاند، که این شامل هر دو حوزه دنیا و آخرت میشود.
- در مورد زهد: زهد در دنیا را ناشی از رغبت به آخرت میداند و ترس از آتش دوزخ را “جزع” و رغبت به آخرت را “رغبت” مینامد.
- در مورد تقوا: تقوا را باعث نیکو شدن اخلاق و موفقیت در دنیا و آخرت میداند.
- در مورد قسمت: توصیه میکند که در قسمت (تقدیر) تکلف نکند تا در دنیا و آخرت موفق باشد.
- در مورد ایثار: یک نفس خدمت به برادران را از هزار سال آخرت دوستتر میداند، زیرا دنیا را “سرای خدمت” و آخرت را “سرای قربت” مینامد.
- در مورد مجاهدت نفس: زندگی دنیا را در طلب (خدا) بر حیات عقبی ترجیح میدهد، زیرا آن را ثمرهی طلب میداند.
- در مورد معرفت: معرفت علمی به خدا را “قاعدهٔ همه خیرات دنیا و آخرت” میشمارد.
- در مورد نعمت: نعمت دنیا را “قلیل” (اندک) میخواند.
مقایسه با نگاه فیض کاشانی (از متن اولیه):
فیض کاشانی، دنیای عرفانی و شیعی خود را با موضوع فرشتگان پیوند میزند. او در کنار تسبیحگویی فرشتگان و سجدهی آنها بر آدم، برتری اهلبیت (ع) بر ملائکه را مطرح میکند. دیدگاه او به دنیا و آخرت، بیشتر در چارچوب معرفت و تبعیت از اهلبیت (ع) تعریف میشود؛ به این معنا که سعادت واقعی و جایگاه برتر، در گرو شناخت و پیروی از امامان شیعه است که حتی فرشتگان نیز در برابر آنان جایگاهی فروتر دارند.
نکات مقایسهای:
- تمرکز بر اولیاء الهی (اهلبیت): در حالی که باباطاهر بر ناکامی خود در هر دو حوزه تمرکز دارد و سیف فرغانی بر انتخاب بین دنیا و آخرت، و هجویری بر سلوک عرفانی و معرفت، فیض کاشانی دیدگاه خود را به شدت با جایگاه ائمهی شیعه (ع) گره میزند. برتری اهلبیت بر فرشتگان، یکی از محورهای کلیدی در نگرش او به نظام هستی و جایگاه انسان کامل است.
- دنیا و آخرت در سلوک عرفانی: هجویری، دنیا و آخرت را صحنهی سلوک عرفانی و رسیدن به معرفت حق میداند. او “سرای خدمت” (دنیا) را مقدمهای برای “سرای قربت” (آخرت) میشمارد، اما گاهی خدمت به خلق را بر آخرت ترجیح میدهد. فیض کاشانی نیز از منظر عرفانی به موضوع مینگرد، اما این عرفان در خدمت تبیین جایگاه امامت است.
- فردگرایی در مقابل جمعگرایی (شیعی): باباطاهر بیشتر به تجربهی فردی و حسرت شخصی خود میپردازد. سیف فرغانی نیز به انتخاب فردی (دنیا یا آخرت) اشاره دارد. هجویری نیز بر سلوک فردی و معرفت فردی تمرکز دارد. اما فیض کاشانی، نگاه خود را در چارچوب جامعهی شیعه و محوریت اهلبیت (ع) قرار میدهد.
- برتری انسان بر فرشتگان: این نکتهی برجستهی فیض کاشانی است که در اشعار باباطاهر و سیف فرغانی به طور مستقیم دیده نمیشود. هجویری نیز در بحث “سعیدترین دنیا و آخرت” یا “معرفت” به برتری انسان کامل اشاره دارد، اما نه به صراحت تقابل با فرشتگان و برتری اهلبیت بر آنان که در فیض کاشانی مشهود است.
به طور خلاصه، در حالی که باباطاهر بر وضعیت فردی خود در تقابل با دنیا و آخرت تمرکز دارد، سیف فرغانی انتخاب اخلاقی بین این دو را مطرح میکند، و هجویری دنیا و آخرت را بستری برای سلوک عرفانی و معرفت الهی میداند، فیض کاشانی این مفاهیم را در چارچوب کلام شیعه و جایگاه رفیع اهلبیت (ع) تفسیر میکند و برتری آنان را حتی بر عالم فرشتگان تأکید مینماید.