در آثار منثور مولانا (بهویژه «فیهمافیه» و «مجالس سبعه»)، مفهوم «تاریکیهای فنا» بهعنوان مرحلهای ضروری اما دشوار از سلوک عرفانی توصیف شده است. این تاریکیها نه نشانۀ گمراهی، که گذرگاهی به سوی نور یقین هستند. در ادامه، این مفهوم را با استناد به متون مولانا بررسی میکنیم:
۱. چیستی تاریکیهای فنا در گفتمان مولانا
تعریف:
"آن ظلمتی که پیش از صبح است" (فیهمافیه)
بحران وجودی پیش از رسیدن به روشنایی
ویژگیها:
ابهام در شناخت ("نه خود را میشناسی، نه او را")
بیقراری ("چون مرغی که در قفس میتپد")
۲. نمادهای این تاریکی در متون منثور
نمادمتن نمونهتفسیر
شب یلدا"این شبِ درازِ هجران توست" (مجلس ۲)اوج جدایی از خودنمایی
راه بینشان"راهی که در او هیچ نشان نباشد"ترک علائم مألوف
غار تنهایی"چون خفاش در غاری تاریک"فقدان دریافتهای حسی
۳. کارکردهای وجودی این تاریکی
شکستن داناییهای متعارف:
"عقل تو را به تاریکی میکشانم تا عشق را بیابی"آمادهسازی برای دریافت نو:
"چون کوزهای که پیش از پر شدن، خالی گردد"
۴. سه سطح از تاریکیهای فنا
۱. تاریکی حس: از دست دادن لذتهای مادی
مثال: "دنیا در چشم تو سیاه شود"
۲. تاریکی عقل: سقوط باورهای ذهنیمثال: "همهی دانشهایت چون خاشاک پراکنده شود"
۳. تاریکی وجود: تجربۀ نیستی مطلقمثال: "حتی تاریکی را نیز تاریک نبینی"
۵. خطاهای رایج در این مرحله
فرار از تاریکی:
"مردم از این ظلمت میگریزند و نورِ کورکنِ شمع را میجویند"تفسیر نادرست:
"پنداری که گم شدهای، حال آنکه راه مییابی"
۶. راهکارهای عبور (از زبان مولانا)
تسلیم: "خاموش بنشین که تاریکی خود راهنمای توست"
صبر: "صبر کن تا چشمهایت به تاریکی عادت کند"
همنشینی با مرشد: "دست کسی را بگیر که این راه را رفته است"
۷. تفاوت با تاریکیهای گناه
ویژگیتاریکی فناتاریکی معصیت
منشأسلوک آگاهانهغفلت
ثمرهنور یقینحسرت
حالتآرامش در اضطراباضطراب محض
۸. گزارش تجربی مولانا از این حالت
"گاهی چنان در این تاریکی میافتم که گویی هرگز نبودهام...
و زمانی در مییابم که این نیستی، همان هستی حقیقی است" (فیهمافیه)
۹. تمثیل پایانی (از مجلس پنجم)
"مردی چراغ به دست در انباری تاریک به دنبال گمشدهاش میگشت.
ناگهان باد چراغ را خاموش کرد...
در همان تاریکی مطلق، خورشیدِ گمشده را یافت."
▸ این تاریکی، همان نوری است که چشم عامه آن را نمیبیند.
آیا مایلید نمونهای مشخص از متون مولانا در این زمینه تحلیل شود؟
بله
در این بخش، به تحلیل عینی یکی از برجستهترین توصیفات مولانا از «تاریکیهای فنا» در فیه مافیه میپردازیم که بهشیوهای نمادین، این مرحلهٔ عرفانی را ترسیم میکند:
متن برگزیده (از فیه مافیه، مجلس سوم):
"آنگاه که سالک را چراغهای عقل و حس خاموش گردد، در ظلمتگاهی عجیب میافتد...
نه راه پس دارد، نه راه پیش.
همین گمان کند که هلاک شده است،
و آنگاه نورِ بیچراغ بر وی بتابد."
تحلیل گامبهگام:
۱. نمادپردازی کلیدی
چراغهای عقل و حس:
نماد ابزارهای ادراکی متعارف (منطق، حواس پنجگانه) که در مرحلهٔ فنا بیاعتبار میشوند.ظلمتگاه عجیب:
اشاره به حالتِ "لامکانی" که در آن همهٔ مرزهای شناختی محو میشوند.
۲. مراحل تجربهٔ این تاریکی
خاموشی چراغها:
ترکِ تکیهگاههای ذهنی ("نه راه پس، نه راه پیش")
متناظر با آیهٔ قرآنی: "وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ" (انعام:۱)
توهم هلاکت:
سالک مرگِ نفس را با نابودی حقیقی اشتباه میگیرد.
یادآور حدیث: "مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا"
طلوع نور بیچراغ:
دریافت علم لدنی (نوری که منبع ظاهری ندارد)
параллеل با تمثیل نور در آیهالنور (نور:۳۵)
۳. تفاوت با تاریکیهای معمول
ویژگیتاریکی فناتاریکی روانی
خاستگاهریاضت آگاهانهاختلال ذهنی
پایاناشراقافسردگی
نتیجهوحدتگسست
۴. کارکردهای این تاریکی
تخریب ساختارهای کاذب:
"تا کاخِ "من" ویران نشود، خانۀ "او" ساخته نمیشود" (فیه مافیه)آمادهسازی برای دریافت:
مانند زمینی که پیش از کشت، شخم میخورد.
۵. هشدارهای مولانا
فرار نکردن:
"اگر از این ظلمت بگریزی، همچون کسی باشی که از حمام به بیرون میدرد" (یعنی نیمهکاره رها میکند)تفسیر نکردن:
"در این تاریکی، تفسیرهایت همچون خفاشی است که میپندارد تاریکی را میفهمد"
۶. نمونۀ تاریخی
مولانا به حالات ابویزید بسطامی اشاره میکند که:
"سه روز در این تاریکی ماند، تا آنکه ندای "یا بقیّت!" او را نجات داد"
▸ این "بقیّت" همان بقای پس از فناست.
نتیجهگیری:
این تاریکی، زادگاه نور جاویدان است:
"ظلمتِ فنا، مادرِ نورِ بقاست" (فیه مافیه).
مولانا تأکید میکند که این مرحله نیاز به همراهی مرشد دارد تا سالک در گردابهای نفسانی غرق نشود.
آیا مایلید متن دیگری از این دست تحلیل شود؟