در آثار منثور مولانا (به ویژه «فیه ما فیه» و «مجالس سبعه»)، مفهوم «عبور از صورت به معنا» به عنوان محوریترین اصل عرفانی مطرح میشود. این گذار، همان سفر از ظاهر شریعت به باطن حقیقت است که مولانا آن را با تمثیلهای ناب توضیح میدهد. در ادامه، تحلیل این مفهوم را در چهار لایه ارائه میکنیم:
۱. تمثیلهای کلیدی عبور از صورت به معنا
نمونۀ آب و یخ (فیه ما فیه):
"این الفاظ چون یخ است و معانی چون آب، وقتی یخ بشکند، آب یکی است"
▸ صورتهای مختلف (ادیان/مذاهب) مانند قطعات یخِ جداگانهاند، اما وقتی ذوب شوند، همگی به آبِ واحد میپیوندند.داستان نقّاشان هندو و رومی (مثنوی):
▸ نزاع بر سر رنگآمیزی دیوار (صورت) نماد تعصبات ظاهری است، در حالی که نورِ چراغ (معنا) از هر دو رنگ فراتر است.
۲. مراحل عبور در آموزههای مولانا
مرحلهصورت (ظاهر)معنا (باطن)مثال
۱. شریعتعبادات صوریاخلاص در نیتنمازِ زبان ↔ نماز دل
۲. طریقتریاضتهای ظاهریسلوک باطنیروزهی بدن ↔ روزهی قلب
۳. حقیقتالفاظ و اصطلاحاتتجربۀ وحدتذکر زبانی ↔ شهود حضوری
۳. نشانههای غرق شدن در صورت (هشدارهای مولانا)
تکیه بر الفاظ: "مردم را الفاظ فروگرفتهاند، معانی را رها کردهاند" (مجالس سبعه)
تعصبات مذهبی: نزاع بر سر قبله بودن کعبه (صورت) بدون درک جهتگیری قلب (معنا)
تقلید کورکورانه: مانند طوطیای که قرآن میخواند اما معنی را نمیفهمد
۴. راهکارهای عملی برای عبور
ذوب کردن خودی: "مردن قبل از مرگ" (ترک تعلقات ادراکی)
تأویل عاشقانه: "هر چه در عالم میبینی، آیات عشق است" (فیه ما فیه)
نگاه سیال: "چون دریا شو که هر صورتی در تو میآید و میرود"
نمونۀ عینی از تفسیر مولانا:
در تحلیل آیهی "کُلیاً فی السَّماء" (خدا در آسمان است):
تفسیر صوری: مکاننگاری خدا
تأویل معنوی: "آسمان یعنی عالم معنا، نه این گنبد کبود" (فیه ما فیه)
نکتۀ نهایی: مولانا همواره تأکید میکند این عبور، تجربۀ شخصی است:
"تا چشمت باز نشود، تعریف نور سود ندارد" (مثنوی)
آیا مایلید تمثیل یا متن خاصی از آثار منثور مولانا در این زمینه تحلیل شود؟