این عبارت حکیمانه که در گلستان (باب دوم، حکایت ۱) آمده است، نشانگر عمیقترین موضع معرفتشناختی سعدی است و در پنج لایه قابل بررسی میباشد:
۱. معنای ظاهری
اعتراف به ناتوانی از شناخت باطن افراد
تأکید بر محدودیت دانش بشری
تفکیک بین "ظاهر" (آنچه دیده میشود) و "باطن" (آنچه پنهان است)
۲. مبانی قرآنی
"إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ" (آل عمران:۵)
"يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ" (غافر:۱۹)
سعدی این آیات را به زبان ادبی ترجمه میکند
۳. پیام اخلاقی
پرهیز از قضاوت عجولانه
احتیاط در داوری درباره دیگران
تمرکز بر اصلاح خود به جای عیبجویی از دیگران
۴. نظریه معرفت شناختی
تمایز بین سه سطح شناخت:
ظاهر (قابل مشاهده)
باطن (غیرقابل مشاهده)
غیب (مخصوص خداوند)
تأیید نظریه "حجابیت ذاتی" در شناخت نفوس
۵. کاربرد عملی در زندگی
در تربیت: "بر ظاهر افراد حکم کن، نه بر نیاتشان"
در قضاوت: "حکم بر اساس شواهد، نه گمانها"
در معاشرت: "حسن ظن را حفظ کن"
شاهکار هنری این عبارت:
سعدی در هفت کلمه:
هم تواضع معرفتی نشان میدهد
هم مرزهای شناخت را مشخص میکند
هم درس اخلاق عملی میدهد
حکمت نهایی:
"انسانی که میداند نمیداند،
داناتر از کسی است که میپندارد میداند."
این جمله سعدی امروز در روانشناسی به "دانش نادانی" (Metacognition) معروف است و نشان میدهد که سعدی نه فقط شاعر، که فیلسوفی عمیقنگر بوده است.