آیا به دنبال تفسیر خاصی از این عبارت هستید؟
در مرزباننامه ی سعدالدین وراوینی، مفهوم «غیب» (آنچه پنهان از حواس مادی است) به شکلهای مختلفی ظاهر میشود، از آگاهی فراطبیعی تا تقدیر الهی و حکمتهای نهان. طوطی، بهعنوان یکی از شخصیتهای نمادین این اثر، گاه نمایندهی عالم غیب یا آگاهی از لایههای پنهان هستی است.
تحلیل موارد ذکرشده از «غیب» در مرزباننامه:
مقدمه:
اشاره به «حجاب غیب» و الهام از سوی غیب نشاندهندهی ارتباط عارفانه با عالم ماوراء است.
عبارت «در زلف نگر، نه دور...» میتواند کنایه از جستجوی حقیقت در پشت ظواهر باشد، یعنی غیب در پسِ پردهی عالم مشهود نهفته است.
باب دوم (وصایای ملک نیکبخت):
«عالمالغیب و الشّهادت» (جهان غیب و شهود) اشاره به دوگانگی عالم مادی و معنوی دارد.
«کوست بیرنگ و خامه و پرگار»: غیب، جایی است که طرح هستی بدون ابزار مادی (مانند قلم و پرگار) رقم میخورد.
باب دوم (داستان غلام بازرگان):
«مترقّباتِ غیبی» یعنی انتظار کمک از ناحیهی غیب، که نشاندهندهی اعتقاد به تدبیر الهی در لحظات بحرانی است.
باب دوم (داستان شهریار بابل):
«بر مرصدِ وارداتِ غیب بنشست» یعنی شخص در انتظار نشانههایی از عالم غیب است، گویی غیب میتواند به صورت ناگهانی در زندگی دخالت کند.
باب چهارم (مناظرهٔ دیو گاوپای با دانای دینی):
بحث دربارهی عالم غیب بهعنوان جایگاه ثواب و عقاب، نشان میدهد که غیب در اینجا عالم آخرت یا حقیقت متافیزیکی است.
باب پنجم (داستان نیکمرد با هدهد):
«آیینهٔ دل» که از لوح غیب حکایت میکند، اشاره به قلب عارف دارد که میتواند حقایق پنهان را ببیند.
باب ششم (داستان موش با گربه):
ترس موش از اینکه قوهای از غیب به گربه برسد، نشاندهندهی باور به امدادهای غیبی یا تغییر ناگهانی تقدیر است.
باب هفتم (داستان پادشاه با منجم):
منجم بهعنوان کسی که اخبار غیب را میخواند، نماد ارتباط با عالم بالا است، اما در عین حال هشدار داده میشود که غیب تنها در دست خداست.
نتیجهگیری:
در مرزباننامه، غیب چندلایه است:
گاه عالم الهی و ماوراءالطبیعه است،
گاه تقدیر و مشیت خداوندی،
و گاه حکمتهای نهفته در دل حوادث.
طوطی (و شخصیتهای مشابه مانند هدهد) گاه بهعنوان نماد آگاهی از غیب عمل میکنند، اما در نهایت، غیب در این کتاب بیشتر حکمت الهی است تا جادو یا پیشگویی محض.