برهنگی و غیب در اثار اقبال
برهنگی و غیب در اندیشه اقبال: تحلیل دوگانگی ظاهر و باطن
۱. مفهوم "برهنگی" در آثار اقبال
اقبال از برهنگی به دو شکل یاد میکند:
الف) برهنگی مذموم (نماد انحطاط):
تمدن غربی: "تمدن فرنگ برهنه از معنویت" (جاویدنامه)
روشنفکران تقلیدی: "عقل بیدل، برهنگی است نه روشنایی" (اسرار خودی)
ب) برهنگی مثبت (صراحت وجودی):
عارفان راستین: "در پیش حق برهنهایم از همه نقابها" (زبور عجم)
حقیقتجویی: "برهنه شو از تقلید تا حق را بیابی" (پس چه باید کرد)
۲. نسبت برهنگی با عالم غیب
اقبال این رابطه را در قالب تضاد نشان میدهد:
برهنگی ظاهری پوشش باطنی
جسم عریان جان مستور
عقل عریان دل پنهان
تمدن مادی حقیقت غیبی
شاهبیت اقبال:
"برهنهایم از حجب صورت ولی / در پردهایم از حقیقت هنوز"
۳. نمودهای این دوگانگی در اشعار
الف) برهنگی تمدنی:
"تمدن جدید برهنه از اخلاق، در بازار میرقصد" (جاویدنامه)
ب) غیب گمشده:
"غیب را گم کردهایم در پی نمود" (بال جبرئیل)
۴. راه حل اقبال برای این معضل
۱. برهنگی از تقلید:
"از خرقههای تقلید برهنه شو"
۲. پوشیدن لباس حقیقت:
"خلعت الهی بر تن کن"
۳. توازن ظاهر و باطن:
"نه آنقدر برهنه که رسوا شوی / نه آنقدر پوشیده که محجوب مانی"
۵. پیام اقبال به انسان معاصر
"ای فرزند زمان!
هم از ظاهرپرستی برهنه شو
هم به غیب متصل باش
که این است
راز تعادل"
نتیجهگیری:
در اندیشه اقبال:
برهنگی ظاهری بدون اتصال به غیب، سقوط است
غیب بدون تجلی در ظاهر، رهبانیت است
انسان کامل کسی است که "در ظاهر پوشیده، در باطن برهنه" باشد