عقل جزوی (یا عقل تجزیهگر) یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه و آثار علامه محمد اقبال لاهوری است که به نقد آن پرداخته شده است. اقبال در آثار خود، به ویژه در "اسرار خودی" و "رموز بیخودی"، و همچنین در "احیای فکر دینی در اسلام"، به تفصیل درباره محدودیتهای عقل جزوی سخن میگوید.
مفهوم عقل جزوی در اندیشه اقبال
عقل جزوی به عقلانیگری محدودی اشاره دارد که تنها بر اساس تجربه حسی و تحلیل منطقی صرف عمل میکند و از درک حقایق متعالی و کلی ناتوان است. این نوع عقلانیت، که در تمدن غربی مدرن غالب شده است، به جای وحدتبخشی، جهان را به اجزای متفرق تجزیه میکند و از درک حقیقت یکپارچه هستی عاجز است.
نقد اقبال به عقل جزوی
اقبال معتقد است که عقل جزوی:
۱. فاقد شهود و درک کلیات است: تنها به ظواهر و جزئیات میپردازد و از ادراک باطنی و حقیقت غایی بازمیماند.
۲. منجر به مادیگرایی میشود: با تکیه بر تجربه حسی صرف، روح و معنویت را نادیده میگیرد.
۳. انسان را از خودبیگانه میکند: با تمرکز بر تکنولوژی و پیشرفت مادی، انسان را از "خودی" (حقیقت درونی و الهی خود) دور میسازد.
۴. ناتوان از ایجاد وحدت است: جامعه را به جای همبستگی، به فردگرایی افراطی و تفرقه میکشاند.
راه حل اقبال: عقل کلی (عقل شهودی)
اقبال در مقابل عقل جزوی، عقل کلی یا عقل شهودی را مطرح میکند که ترکیبی از خرد عقلی و کشف قلبی است. این عقل بر اساس الهام قرآنی و عرفان اسلامی، توانایی درک وحدت وجود و رسیدن به "خودی" (حقیقت متعالی انسان) را دارد.
نمونههایی از اشعار اقبال درباره عقل جزوی
در اسرار خودی میگوید:
"عقل جزوی چشم او کور است // پیش او جز صورت، معنی نیست!"
(عقل جزوی نابیناست و تنها ظاهر را میبیند، نه باطن را.)در جاویدنامه اشاره میکند که عقل جزوی مانند ابلیس است که با استدلالهای ظاهری فریبنده، انسان را از فطرت الهی دور میکند.
جمعبندی
اقبال عقل جزوی را ناقص میداند و معتقد است که برای رسیدن به کمال، باید از آن فراتر رفت و به عقل کلی (ترکیب خرد و شهود) دست یافت. او احیای تفکر دینی را در گرو عبور از محدودیتهای عقل تجزیهگر میداند.
-