در اندیشهی اقبال لاهوری، مفهوم «حجاب نور و ظلمت» به عنوان دوگانگیای ظریف و عمیق در سیر معرفت شناسی انسان مطرح میشود. این دو حجاب، گرچه در ظاهر متضاد مینمایند، هر دو میتوانند مانعی بر سر راه شناخت حقیقت باشند. تحلیل این مفهوم در نظام فکری اقبال را میتوان در محورهای زیر بررسی کرد:
۱. تمایز بنیادین دو حجاب
حجاب ظلمت (نادانی و گمراهی):
نماد جهل مرکب و دوری از حقیقت
مانع اصلی عامهی مردم
«ظلمتِ بیخبری، بدتر ز صد شیطان است» (جاویدنامه)
حجاب نور (دانش ناقص و خودبینی):
نماد دانشهای ظاهری بدون بصیرت
مانع خاص خواص و صاحبان دانش
«دانشی که دل نورانی نکند / حجاب است ای مرد، نه روشنایی» (اسرار خودی)
۲. نمودهای این دو حجاب در اشعار اقبال
مؤلفه حجاب ظلمت حجاب نور
نمادهاشب، تاریکی، جهل خِرَدِ خشک، فلسفههای بیحاصل
ویژگی انفعال و جمود فعالیت بیحاصل فکری
خطاب اقبال «ای غافل» «ای دانشمند بیعمل»
راه نجات نور معرفت شکستن محدودیتهای عقلی
۳. خطر حجاب نور: پارادوکس معرفتی
اقبال به شکلی ویژه بر خطر «حجاب نور» تأکید دارد:
دانشی که به جای نزدیک کردن، از خدا دور میکند
عقل جزئی نگر که کلیت حقیقت را نمیبیند
«عقلِ کل را عقلِ جزو میخواند / حجاب نورش ظلمت میماند» (زبور عجم)
۴. راهکارهای اقبال برای گذر از دو حجاب
برای حجاب ظلمت:
بیداری خودی
کسب معرفت
«خودی را بشناس تا پردهها برافتد»
برای حجاب نور:
عشق و شهود
فروتنی علمی
«پیش از آنکه عقل تو گمراه شود / عاشق شو، تا ره نمایندت»
۵. تقابل و تعامل دو حجاب در سلوک انسانی
در دیدگاه اقبال:
ابتدا باید از حجاب ظلمت گذشت (مرحلهی عام)
سپس از حجاب نور عبور کرد (مرحلهی خاص)
«اول از ظلمت برون آی، آنگهان / از حجاب نور هم باید رَهان» (پیام مشرق)
۶. غایت نهایی: نورِ بیحجاب
هدف نهایی در اندیشهی اقبال، رسیدن به:
نورِ محض (تجلی ذات الهی)
«ورای هر دو حجاب است آن مقام / که نامش نورِ بیحجابی است و بس»
نتیجهگیری:
حجاب نور و ظلمت در اندیشهی اقبال نشاندهندهی:
۱. دوگانگی موانع شناخت (هم از نادانی و هم از دانش ناقص)
۲. لزوم عبور مرحلهای از ظلمت به نور، و سپس از نور محدود به نور مطلق
۳. اهمیت تلفیق عقل و عشق برای رسیدن به معرفت حقیقی
این تحلیل نشان میدهد که اقبال نه مانند متصوفهی افراطی، عقل را نفی میکند و نه مانند فلاسفهی محض، به آن بسنده میکند، بلکه راه سومی پیشنهاد میدهد که ترکیبی از خردورزی و عشقورزی است.