در اندیشهی اقبال لاهوری، مفهوم «پردهی غیب» به عنوان یکی از کلیدیترین استعارههای عرفانی ظهور میکند که همزمان هم حجاب است و هم گذرگاه. این پرده هم مانع دیدار حقیقت میشود و هم نشاندهندهی وجود جهانی فراتر از محسوسات است. تحلیل این مفهوم در اندیشهی اقبال را میتوان در چند محور اصلی بررسی کرد:
۱. پرده به عنوان حجاب معرفتی
اقبال در جایجای آثارش از این پرده به عنوان مانعی بر سر راه شناخت حقیقت یاد میکند:
«پردهی غیب چه داند آن که در محسوس ماند» (جاویدنامه)
«حجاب نور و ظلمت هر دو بر راهش» (اسرار خودی)
این پرده نماد محدودیتهای ادراک حسی و عقلی انسان است که او را از درک حقایق متعالی بازمیدارد.
۲. پرده به عنوان مرز بین غیب و شهادت
در نظام فکری اقبال، این پرده مرزی است بین دو عالم:
عالم غیب (جهان معنا و حقیقت مطلق)
عالم شهادت (جهان محسوسات و مادیات)
«از پس پردهی غیب آواز میآید هنوز / لیک محسوسگان را گوش نیست» (پیام مشرق)
۳. دریدن پرده به عنوان هدف سلوک
اقبال «پاره کردن این پرده» را هدف اصلی سیر روحانی میداند:
«پردهی غیب را باید درید / تا به معشوق حقیقی رسید» (زبور عجم)
«آسمان را سقف شکستهایم ما / پردهی غیب را دریدهایم ما» (جاویدنامه)
این عمل نمادین نیازمند «خودی بیدار» و «چشم دل باز» است.
۴. انواع پردههای غیب در اندیشه اقبال
در تحلیل دقیقتر، میتوان چند نوع پرده را در آثار اقبال تشخیص داد:
نوع پرده ویژگی راه نفوذ
پردههای نفسانی خواهشهای دنیوی تزکیه باطن
پردههای عقلی محدودیتهای فکری شهود عرفانی
پردههای فرهنگی تقلیدهای کورکورانه خودباختگی
پردههای زبانی محدودیتهای بیان سکوت عارفانه
۵. ابزارهای دریدن پرده
اقبال برای گذر از این حجابها چند راهکار ارائه میدهد:
عشق (تنها نیرویی که میتواند این حجابها را بسوزاند)
خودی بیدار (خویشتنشناسی به عنوان مقدمهی خداشناسی)
عمل خلاق (آفرینشهای هنری و علمی به مثابه تجلی غیب در حضور)
«عشق پردهدر پردهسوز است / ز آتش او هر چه باشد، بسوز» (اسرار خودی)
۶. پرده در تقابل با آینه
نکتهی ظریف در اندیشهی اقبال، تقابل دو نماد «پرده» و «آینه» است:
پرده ⇒ مانع دیدار
آینه ⇒ واسطهی دیدار
«دل آینه شد، پرده برانداخت / به تماشای روی یار پرداخت»
نتیجهگیری:
در اندیشهی اقبال، «پردهی غیب» هم هشدار است و هم بشارت:
هشدار دربارهی موانع شناخت حقیقت
بشارت دربارهی وجود جهانی فراتر از محسوسات
گذر از این پرده نه با انزوا، که با «عمل متعهدانه» در جهان ممکن است. همانگونه که خود میگوید:
«زندگی زندهی آن است که پردهسوز باشد / آتشی در سینه، نوری در ضمیر»
این نگاه، اقبال را از بسیاری از عارفان پیشین متمایز میکند که پردهدری را بیشتر امری انفعالی میدانستند.