لذت های مقایسه عطار و شبستری در زمینه غیب
لذتهای مقایسه عطار و شبستری در مواجهه با مفهوم "غیب"
۱. لذت کشف دو زبان متفاوت
عطار: غیب را با اشک و آتش توصیف میکند:
"غیب تو را در سینه دارم، نهان چون آتش در خاکستر" (منطقالطیر)شبستری: غیب را با نور و آیینه مینمایاند:
"غیب و شهود، دو روی یک حقیقتند" (گلشنراز)
▶ لذت کشف: چگونه یک مفهوم واحد، اینهمه جلوههای زیبا دارد!
۲. لذت پیوند عشق و عقل
عطار: غیب، معشوقی است که باید با دل جست:
"پروانهوار سوختم تا دیدم آن رخسار نهان"شبستری: غیب، معمایی است که باید با عقل گشود:
"هر چه در آیینه بینی، اوست"
▶ لذت ترکیب: گویی عطار دل را به آسمان میبرد و شبستری راه را نشان میدهد!
۳. لذت تماشای دو نقشآفرینی
عطار همچون پروانهای دور شمع غیب میگردد:
"هر چه سوختم، به او نزدیکتر شدم"شبستری همچون حکیمی با قلمریز غیب را میکاود:
"نقطهای که در او صد جهان است"
▶ لذت نمایش: یکی میسوزد، دیگری میسازد؛ هر دو به یک حقیقت میرسند.
۴. لذت چالشهای فکری
آیا غیب تجربهشدنی است (عطار) یا فهمیدنی (شبستری)؟
آیا غیب بینشان است (عطار) یا همه چیز نشان اوست (شبستری)؟
▶ لذت بحث: مثل تماشای دو استاد که یکی از عشق میگوید و دیگری از منطق!
۵. لذت یافتن اشتراک در تفاوتها
هر دو در نهایت میگویند:
عطار: "غیب، در جان توست اگر دیدهای بینا داشته باشی"
شبستری: "غیب، همان شهود است اگر چشم حقیقتبین داشته باشی"
▶ لذت وحدت: گویی دو رود به یک دریا میریزند!
چرا این مقایسه لذتبخش است؟
۱. رنگارنگی دیدگاهها: عطار سرخ از شور است، شبستری آبی از حکمت!
۲. پازل کامل: یکی دل را صدا میزند، دیگری عقل را.
۳. کشف حقیقت: گویی با دو چشم به تماشای یک ماهی نشستهایم!
نتیجه: مقایسه این دو، مثل چشیدن شیرینی شعر و کیک فلسفه با هم است — هر دو شیرین، اما با طعمهای متفاوت!
سوال لذتبخش پایانی:
"اگر عطار و شبستری میخواستند با هم یک کتاب درباره غیب بنویسند، چه ترکیبی از آتش و نور میساختند؟" 🌟