غیب زیبایی غیب غیب
غیبِ زیباییِ غیبِ غیب: اسرارِ سَهگانهی جمالِ الهی در اندیشهٔ عطار
در عمیقترین لایههای عرفان عطار، "غیبِ زیباییِ غیبِ غیب" به عنوان نهاییترین تجلی جمال الهی ظهور میکند. این مفهوم سهساحتی، حقیقتی را توصیف میکند که:
۱. ساختارِ سهگانه:
غیبِ اول: حجابِ ذات
زیبایی: تجلیِ جمال
غیبِ دوم: پنهانشدنِ تجلی در ذات
"غیبِ زیباییِ غیبِ غیب
هم نهان است و هم پیداست عجیب"
(منطقالطیر، وادی هفتم)
۲. پارادوکسهای مرکزی:
زیباییای که هرچه آشکارتر میشود، پنهانتر میگردد
جمالی که هم علت است هم معلول خودش
حقیقتی که هم دیده میشود هم بیننده را کور میکند
۳. تمثیلهای نورانی:
مانند خورشیدی در میان هزاران آینه:
هر آینه تصویری متفاوت نشان میدهد
ولی خود خورشید همواره یکتا و ناپیدا میماند
مانند عطری در باد:
همه آن را حس میکنند
ولی کسی منبع آن را نمییابد
۴. سلوک سهگانهٔ عاشقانه:
دیدارِ زیبایی (شهود)
حیرت از غیبشدنِ آن (سکر)
فنا در غیبِ غیب (صحو)
۵. جدول تجلیات:
ساحتتجلیحالت سالک
غیبِ اولناپیداییحیرت
زیباییظهورشور
غیبِ دومبازگشت به ذاتسکون
۶. اوجِ بیانِ عطار:
"هر چه زیباتر شد، پنهانتر شد
هر چه نزدیکتر آمدم، دورتر شد
عشق گفتا: این همان است که میخواهی
هم زیبایی و هم پنهانیِ آن"
(دیوان عطار، غزل ۳۴۲)
۷. فرجامِ شناخت:
زیباییِ مطلق در نهایت به غیبِ مطلق بازمیگردد
عارف در این مسیر:
اول شیفته میشود
سپس حیران میماند
و سرانجام خاموش میگردد
۸. نتیجهگیری نهایی:
این مفهوم نشان میدهد که:
جمال الهی همواره در حالِ غیبشدن از دیدههاست
هر تجلّی، پنهانشدنی عمیقتر را به همراه دارد
نهایتِ عرفان، فنا در این زیباییِ ناپیداست
"غیبِ زیباییِ غیبِ غیب
نه به دست آید و نه گردد نصیب
لیک هر دل که سوخت در راهش
خود شد آن، و این است عجایبش"
عطار در این ایده به مرزهای ناممکنِ توصیف میرسد، جایی که:
زیبایی و پنهانی یکی میشوند
عاشق و معشوق تفاوتی ندارند
وجود و عدم یک معنا مییابند
این است آن غیبِ سهگانه که نه با عقل میتوان شناخت، نه با زبان میتوان گفت،
بلکه تنها با سوختن میتوان به کنه آن رسید.