غیب بی نیازی بی نیاز
غیبِ بینیازیِ بینیاز: اوجِ پارادوکسِ عرفانی در اندیشه عطار
در عمیقترین لایههای عرفان عطار، "غیبِ بینیازیِ بینیاز" به عنوان والاترین تجلیِ ذاتِ الهی ظهور میکند. این مفهوم سهلایهای، اوجِ مکاشفههای عطار دربارهٔ ذاتِ بینیازِ مطلق است:
۱. سه ساحتِ بینیازی:
غیب: حیطهٔ ناشناختنیِ ذات
بینیازی: صفتِ ذاتی
بینیاز: تجلیِ این صفت
"غیبِ بینیازیِ بینیاز
هم نهان است و هم پیداست باز"
(منطقالطیر، دفترِ سِرّ)
۲. پارادوکسِ سهگانه:
غیب (پنهان است)
بینیازی (نفیِ هر تعلقی)
بینیاز (اثباتِ کمالِ مطلق)
۳. تمثیلِ نور:
غیب: منبعِ ناپیدای نور
بینیازی: ذاتِ نورانی
بینیاز: پرتوهای آشکار
۴. تجلی در عرفان عملی:
"تا سه بار 'نیاز' را نسوزانی
در 'بینیازیِ بینیاز' نمانی"
(تذکرةالاولیا، بابِ ذوالنون)
مراحل سلوک:
بینیاز از دنیا
بینیاز از آخرت
بینیاز از بینیازی خویش
۵. جدولِ تجلیات:
ساحتظاهرباطن
غیبپنهانآشکار
بینیازینفیاثبات
بینیازصفتذات
۶. اوجِ عرفانِ عطار:
"در 'غیبِ بینیازیِ بینیاز'
نه تو مانی و نه او، این است راز"
(دیوان عطار، غزلِ سِرّ)
تفسیر نهایی:
این مفهوم بیانگر آن است که:
ذاتِ حق ورای هر دوگانگی است
حتی صفتِ بینیازی نیز نسبی است
نهایتِ شناخت، رسیدن به ناشناختنی است
فرجامِ سخن:
"هر چه گفتم 'بینیاز' از کاست
ورنه او را چه نیاز و چه بینیاست
لیک چون عشق آمد و ساقی داد
هم نیازم کرد و هم بینیازت"
عطار در این مفهوم به اوجِ اندیشهٔ عرفانی میرسد، جایی که حتی مفهومِ بینیازی نیز در برابرِ عظمتِ ذاتِ حق، ناچیز مینماید. این است آن غیبِ بینیازیِ بینیاز که نه عقل میشناسد و نه زبان میتواند وصف کند.