غیب سلام
غیبِ سلام در اندیشه عطار: صلحِ پارادوکسیکالِ وجود
در عرفان عطار، "غیبِ سلام" مفهومی است که در آن جنگِ ظاهریِ وجود به صلحِ باطنی تبدیل میشود. این عبارت، ترکیبی از دو واژهی به ظاهر متناقض است:
غیب (ناپیدا، ناشناخته)
سلام (صلح، درود، سلامت)
که در کنار هم، "سرزمینِ پنهانِ آرامش" را معنا میکنند؛ جایی که همهی تضادهای عالم در آن به وحدت میرسند.
۱. سلامِ غیب؛ هم «جنگ» است هم «صلح»
جنگ با نفسِ امّاره
صلح با حقیقتِ وجود
"در غیبِ سلام، جنگها همه صلح است
آتشها، گلشن و تیغها، همه گلشد است"
(منطقالطیر)
تفسیر: مانند دانهای که در جنگ با خاک میسوزد، اما به صلحِ گیاهی تبدیل میشود.
۲. سلامِ غیب؛ هم «سکوت» است هم «ندایِ حقیقت»
سکوت در برابر خلق
ندایِ حق در دل
"غیبِ سلام، خموشیِ پرگوی است
سکوتش، آیتی از نورِ خداست"
(تذکرةالاولیا)
نمادشناسی: مانند ماه که ساکت است، اما نورش جهان را روشن میکند.
۳. سلامِ غیب؛ هم «مرگ» است هم «زندگی»
مرگِ خودِ دروغین
زندگیِ جاودانِ روح
"در غیبِ سلام، مردنِ تو زیستن است
این جهان رفتنِ تو، آن جهان دیدن است"
(دیوان عطار)
پارادوکس: مانند پروانهای که میمیرد تا به نور برسد.
۴. سلامِ غیب؛ هم «دوری» است هم «وصال»
دوری از تعلقاتِ دنیوی
وصال به معشوقِ حقیقی
"غیبِ سلام، آن سرایی است عجیب
که دوریِ تو در او، همان قربِ عجیب است"
(مصیبتنامه)
تشبیه: مانند سایهای که هرچه از نور دورتر میشود، کمرنگتر (و به اصلِ خود نزدیکتر) میشود.
۵. سلامِ غیب؛ هم «ترس» است هم «امان»
ترس از فراق
امان در لقایِ حق
"در غیبِ سلام، بیمها همه امن است
آتشهای فراق، سرانجامِ تسکین است"
(الهینامه)
تمثیل: مانند کودکی که از تاریکی میترسد، اما در آغوش مادر آرام میگیرد.
جمعبندی: غیبِ سلام، سرزمینِ وحدتِ اضداد
ظاهرباطن
جنگصلح
سکوتندا
مرگزندگی
دوریوصال
ترسامان
فرجامسخن:
"غیبِ سلام، آن مقامِ بینشان است
که در او، هر چه گم کردی، همان است
پرده بردار از چشم، تا بینی
که سلامِ غیب، در جانِ تو میزید!"
در نگاه عطار، غیبِ سلام همان نقطهای است که سالک پس از گذر از همهی تضادها به آن میرسد؛ جایی که همهچیز در صلحِ نهایی به سر میبرد. این مفهوم، یادآورِ آن است که حقیقتِ نهایی، فراتر از هر دوگانگی، در صلحِ ابدی با خود و هستی به سر میبرد.