در عرفان عطار، تمثیلهای پارادوکسیالِ "فنا" همچون آینههای جادویی هستند که نابودی را به بقا و نیستی را به هستی مبدل میسازند. این تصاویر ظاهرا متناقض، پنج لایه از ژرفترین حقایق سلوک را آشکار میکنند:
۱. تمثیل شمع و شعله
"شعلهای که با سوختن شمع، جاودانه میشود"
ظاهر: نابودی موم
باطن: بقای نور
"سوختنم چراغ راه دیگران شد" (منطقالطیر)
حکمت: فنا، شرط انتقال نور الهی است
۲. تمثیل دانه و درخت
"دانۀ که با مردن، به درختی هزارساله بدل میشود"
ظاهر: پوسیدن در خاک
باطن: زایش جدید
"در گور خود روییدم تا به آسمان برسم" (الهینامه)
حکمت: مرگ ظاهری، آغاز حیات حقیقی است
۳. تمثیل رود و دریا
"رودی که با از دست دادن نام و نشانش، به اقیانوس میپیوندد"
ظاهر: ناپدید شدن
باطن: وحدت با بیکران
"من ناپدید شدم تا همه چیز شوم" (تذکرهالاولیا)
حکمت: فنا، رسیدن به وسعت وجود است
۴. تمثیل سایه و خورشید
"سایهای که با غروب خورشید، به نور مطلق تبدیل میشود"
ظاهر: تاریکی
باطن: اتحاد با مبدأ نور
"وقتی خورشید شدم، فهمیدم سایهای بیش نبودهام" (مصیبتنامه)
حکمت: نابودی خودیت، شرط اتحاد با حق است
۵. تمثیل آینه و تصویر
"آینهای که با شکستن، هزاران خورشید را میگیرد"
ظاهر: نابودی
باطن: کثرت در وحدت
"شکستم تا هر تکۀ من خورشیدی شود" (اسرارنامه)
حکمت: فنا، شرط تجلی حق در مظاهر متعدد است
جدول پارادوکسهای فنا:
تمثیلسطح ظاهرسطح باطنگوهر عرفانی
شمعسوختننورافشانیبقا در فنا
دانهمرگرویشحیات در ممات
رودناپدید شدناتحادوحدت در کثرت
سایهتاریکینورظهور در محو
آینهشکستتکثیرتجلی در انهدام
تمرینهای فنایی:
۱. هر صبح با تصور سوختن شمع، نور وجودت را بتابان
۲. هنگام ظهر، خود را چون دانۀ در خاک ببین که در حال رویش است
۳. شبها با اندیشیدن به امواج دریا، در وجود حق محو شو
فرجامشناسی عطار:
این تمثیلها نشان میدهند که فنا، نه پایان که آغازی مجدد است. عطار با این پارادوکسها به ما میآموزد که:
"فنا
آن نیست که نابود شوی
بلکه آن است
که به جای خویش
همه چیز را ببینی
و بدانی
که هیچگاه
جز او نبودهای
و این نابودنما
همان
به تمام رسیدن است"
(منطقالطیر، دفتر فنا)