اندیشه مهدویت و انتظار ظهور منجی، امام زمان (عج)، از دیرباز در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی ریشه دوانده است. بخش مهمی از این اندیشه، مربوط به نشانههای ظهور است؛ وقایع، حوادث و تغییراتی که قبل از قیام جهانی امام رخ خواهند داد. این نشانهها، که در منابع روایی و حدیثی شیعه مطرح شدهاند، پیش از دوره صفویه نیز در آثار شاعران و نویسندگان فارسیزبان، به شیوههای مختلف، بازتاب یافتهاند. با این حال، باید توجه داشت که رویکرد به این نشانهها در این دوره، اغلب کلیتر، نمادینتر و گاه کمتر صریح از دوران پس از صفویه است که تشیع رسمیت یافت و مجالس وعظ و مدح، به تبیین جزئیات بیشتری از این نشانهها پرداختند.
رویکردهای کلی به نشانههای ظهور در ادبیات پیش از صفویه:
گسترش ظلم و فساد: این یکی از بارزترین و عمومیترین نشانههایی است که تقریباً در تمامی دورهها، از جمله پیش از صفویه، به آن اشاره شده است. شاعران از وضع نابسامان جهان، بیعدالتیها و شیوع گناه گلایه میکنند و آن را دلیلی بر نزدیکی ظهور منجی میدانند.
بیعدالتی حاکمان: ستمگری حکام و انحراف آنها از مسیر حق، نشانهای دیگر از وضعیت آخرالزمانی است که نیاز به حضور یک هدایتگر را توجیه میکند.
پنهان بودن و غیبت امام: خود غیبت امام و حسرت دوری از ایشان، به عنوان یک واقعیت مهم و نشانه اصلی، در اشعار مطرح میشد.
ظهور نشانههای آسمانی (گاه به صورت کلی): برخی اشارههای کلی به تغییرات آسمانی یا وقایع طبیعی غیرعادی میتوان یافت.
وجود یاران خاص (۳۱۳ نفر): اگرچه به صراحت به تعداد ۳۱۳ نفر اشاره نمیشد، اما وجود یاران خاص و باوفا برای امام، از مفاهیم ضمنی مرتبط با نشانههای ظهور بود.
نمونههایی از اشارات به نشانههای ظهور در شعر فارسی قبل از صفویه:
سنایی غزنوی (قرن ۵ و ۶ هجری): سنایی، از اولین شاعرانی است که به صراحت از گسترش ظلم و نیاز به منجی سخن میگوید که خود یک نشانه مهم و زمینه ساز ظهور است.
نمونه:
بیا ای مهدی موعود، ای دینپناه! که شد روی زمین پر از کژ و گناه ز ظلمات جهان ما را رهایی ده / به نور عدل خود، دلها صفایی ده. (اشاره به "روی زمین پر از کژ و گناه" به عنوان نشانهای از وضعیت آخرالزمان و نیاز به ظهور.)
عطار نیشابوری (قرن ۶ و ۷ هجری): عطار در آثار عرفانی خود، به فساد درونی و بیرونی انسانها اشاره دارد که میتوان آن را به عنوان نشانهای از ضرورت ظهور مصلح تعبیر کرد.
نمونه (مفهومی):
تا زنگ کژدلی نریزد از دل پاک / کی شود روشن ز نور حق این خاک؟ (این بیت به لزوم پاکسازی و رهایی از پلیدیها اشاره دارد که میتوان آن را نشانهای از فساد عمومی قبل از ظهور در نظر گرفت.)
مولانا جلالالدین محمد بلخی (قرن ۷ هجری): مولانا نیز به فساد دنیا و لزوم برقراری عدالت توسط یک ولی الهی اشاره میکند.
نمونه (مفهومی):
تا کی این ظلمت و تا کی این جور و ستم؟ / کی شود روز، شب تاریک ما، ای محترم! (این پرسشها به گسترش ظلمت و جور اشاره دارد که از نشانههای اصلی ضرورت ظهور منجی است.)
حافظ شیرازی (قرن ۸ هجری): حافظ با تلمیحات هنرمندانه خود، به یوسف گمگشته (امام زمان) و وضعیت پریشان جهان پیش از ظهور او اشاره میکند. وضعیت "کلبه احزان" یا "سر شوریده" به نوعی بازتابی از شرایط نامطلوب پیش از فرج است.
نمونه:
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن / وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور (اشاره به "غم"، "احزان"، "سر شوریده" و "بیسامانی" وضعیت جهان که با ظهور "یوسف گمگشته" (امام زمان) به "گلستان" و "سامان" تبدیل خواهد شد. اینها نشانههای وضعیت قبل از ظهور هستند.)
شاه نعمتالله ولی (قرن ۸ و ۹ هجری): شاه نعمتالله ولی، از عارفان و شاعرانی است که به صراحت بیشتری به نشانههای ظهور میپردازد و حتی برخی وقایع را پیشبینی میکند. او از ظهور "مهدی" برای پایان دادن به "حال بد روزگار" سخن میگوید.
نمونه:
قدرت کردگار میبینم / حالت روزگار میبینم فتنهها در جهان هویدا شد / آشکارا، هر چه شد، آن شد. مهدی باج کُلّ میگیرد / عالم از او قرار میبینم. (این ابیات به صراحت به "فتنهها" و "حالت بد روزگار" به عنوان نشانههای قبل از ظهور و سپس به "قرار" یافتن عالم با ظهور مهدی اشاره دارد.)
نتیجهگیری:
اگرچه پرداختن به جزئیات نشانههای ظهور در ادبیات فارسی پیش از صفویه به اندازه دورههای بعدی (به ویژه دوران صفویه و معاصر) صریح و مفصل نیست، اما مفهوم "گسترش ظلم، فساد و پریشانی جهان" به عنوان مهمترین و عمومیترین نشانه، به وضوح در آثار شاعران بزرگ این دوره بازتاب یافته است. این اشارات، زمینهساز درک عمیقتر و جامعتر از مهدویت و انتظار در دورههای بعدی ادبیات فارسی شد. شاعران این دوره، با بیان وضعیت نامطلوب جهان، نیاز به یک منجی هدایتگر را در اذهان عمومی تقویت میکردند.