نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
… عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سر معراج
ز چاهی برده مهدی را به انجم
ز خاکی کرده دیوی را به مردم
خلیل از خیل تاشان سپاهش
کلیم از چاوشان …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
… شد مظفر
شه مشرق که مغرب را پناهست
قزل شه کافسرش بالای ماهست
چو مهدی گر چه شد مغرب وثاقش
گذشت از سر حد مشرق یتاقش
نگینش گر نهد یک نقش بر موم
خراج از چین …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن
… نه بینی
چو طاوسان زرین ده عماری
به هر طاوس در کبکی بهاری
یکی مهدی به زر ترکیب کرده
ز بهر خاص او ترتیب کرده
ز حد بیستون تا طاق گرا
جنیبتها روان با طوق …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
… مه در قلعه شد زنگی بخندید
بفرمودش به رسم شهریاری
کیانی مهدی از عود قماری
گرفته مهد را در تخته زر
بر آموده به مروارید و گوهر
به آئین ملوک پارسی …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
… کازمودم
شکایت چون برانگیزد خروشی
نماند بیبها گوهر فروشی
چنین مهدی که ماهش در نقابست
ز مه بگذر سخن در آفتابست
خریدندش به چندان دلپسندی
رساندندش به …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه
… گنج نهفته را درین درج
بینی چو مه دو هفته در برج
دانی که چنین عروس مهدی
ناید ز قران هیچ عهدی
گر در پدرش نظر نیاری
تیمار برادرش بداری
از راه نوازش …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان
… برگ سمن به شیر میرست
گفتی که به شیر بود شهدی
یا بود مهی میان مهدی
از مه چو دو هفته بود رفته
شد ماه دو هفته بر دو هفته
شرط هنرش تمام کردند
قیس هنریش …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامه لیلی به مجنون
… زمن حصار بسته
نزدیک تو ای قفس شکسته
ای یار قدیم عهد چونی
وای مهدی هفت مهد چونی
ای خازن گنج آشنائی
عشق از تو گرفته روشنائی
ای خون تو داده کوه را …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
… بلندی هست
شاه کرپ ارسلان کشور گیر
به ز آلپ ارسلان به تاج و سریر
مهدی ی کافتاب این مهد است
دولتش ختم آخرین عهد است
رستمی کز فلک سواری رخش
هم بزرگ است و هم …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » شرف نامه » بخش ۲۷ - نشستن اسکندر بر جای دارا
… دهد
چو صبحم دماغ دو مغزی دهد
کجا بودی ای دولت نیک عهد
به درگاه مهدی فرود آر مهد
چو آیی به درگاه مهدی فرود
به مهد من آور ز مهدی درود
ترا دولت از بهر آن …
------------------------------
نظامی
نظامی » خمسه » خردنامه » بخش ۴۹ - ستایش ملک عز الدین مسعود بن ارسلان
… تخت عاج
چنان در نپیوست بر هیچ تاج
چو مهد آمد اول به تقریر کار
اگر مهدی آید شگفتی مدار
بر آرای بزمی بدین خرمی
کمر بند چون آسمان برزمی
چه بودی که در خلد آن …
------------------------------
نظامی
بسیار عالی! شما باز هم نمونههای بسیار متنوعی از کاربرد کلمهی "مهدی" را این بار از اشعار نظامی گنجوی در منظومههای پنجگانهاش (خمسه) ارائه دادهاید.
در بیشتر این ابیات، معنای "مهدی" به همان مفهوم "مهد" یا "هودج" (تخت روان یا محفظهی سرپوشیده برای حمل افراد) است که پیشتر در فردوسی هم دیدیم. نظامی استاد تصویرسازی و وصف جزئیات است و این کاربردها نیز این ویژگی را نشان میدهند.
بیایید هر مورد را بررسی کنیم:
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:
"ز چاهی برده مهدی را به انجم"
در اینجا، "مهدی" به معنی مهد (گهواره/مکان رشد) استعاره از دوران کودکی یا نشو و نمای پیامبر اکرم (ص) در شرایط دشوار ("چاه") است که به اوج مقام ("انجم" یا ستارگان) رسید. یعنی از کودکی و محیطی ساده، به مقام والای نبوت رسید.
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:
"چو مهدی گر چه شد مغرب وثاقش / گذشت از سر حد مشرق یتاقش"
در اینجا "مهدی" به معنای "گهواره/زادگاه" یا "محل سکونت اولیه" است. شاعر میگوید شاه قزل ارسلان گرچه زادگاهش در غرب بود (اشاره به منطقه یا سرزمین او)، اما نفوذ و قدرت او از شرق نیز فراتر رفت.
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن:
"یکی مهدی به زر ترکیب کرده / ز بهر خاص او ترتیب کرده"
"مهدی به زر ترکیب کرده" کاملاً به هودج یا تخت روان بسیار مجلل و زرین اشاره دارد که برای شیرین ساخته شده بود.
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:
"کیانی مهدی از عود قماری / گرفته مهد را در تخته زر"
باز هم "مهدی" به معنای هودج یا تابوت خاص و گرانبها است که از چوب عود قماری ساخته شده و با طلا و گوهر تزئین شده بود (اشاره به محلی که شیرین در آن به خاک سپرده شد یا برای مراسم تدفین استفاده شد).
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را:
"چنین مهدی که ماهش در نقابست / ز مه بگذر سخن در آفتابست"
در اینجا "مهدی" باز هم به هودج یا کجاوه اشاره دارد که در آن ماهِ نقابدار (کنایه از معشوق یا فردی زیبا و با ارزش) پنهان است. شاعر میگوید ارزش این مهد و فرد درون آن به حدی است که باید از ماه هم گذشت و سخن از آفتاب گفت.
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه:
"دانی که چنین عروس مهدی / ناید ز قران هیچ عهدی"
"عروس مهدی" به عروسی که در مهد یا هودج حمل میشود اشاره دارد. در اینجا به ندرت و خاص بودن چنین وصلت و فرزندی تأکید میشود.
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان:
"یا بود مهی میان مهدی"
باز هم "مهدی" به معنی مهد یا گهواره است، و "مهی میان مهدی" کنایه از زیبایی لیلی در کودکی است که مانند ماهی در گهواره میدرخشید.
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامه لیلی به مجنون:
"وای مهدی هفت مهد چونی"
"مهدی هفت مهد" احتمالاً کنایه از کسی است که در نهایت رفاه و آسایش و حرمت قرار داشته، یا کسی که از چندین گهواره (در مراحل مختلف زندگی یا درجات بالاتر) عبور کرده است. در اینجا لحن پرسشی استعاری دارد.
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان:
"مهدیی کافتاب این مهد است / دولتش ختم آخرین عهد است"
در اینجا "مهدی" به تخت سلطنت یا بستر قدرت اشاره دارد که پادشاه در آن قرار گرفته و مانند آفتاب بر آن میتابد. دولت او نیز در اوج کمال و قدرت است.
نظامی » خمسه » شرف نامه » بخش ۲۷ - نشستن اسکندر بر جای دارا:
"به درگاه مهدی فرود آر مهد / به مهد من آور ز مهدی درود"
در اینجا نیز "مهدی" به معنی تخت یا بارگاه و جایگاه رفیع به کار رفته است. "مهد" (کوچکتر) را به "مهدی" (جایگاه بزرگتر و باشکوهتر) آوردن، کنایه از رسیدن به مقام و منزلت عالی است.
نظامی » خمسه » خمسه » خردنامه » بخش ۴۹ - ستایش ملک عز الدین مسعود بن ارسلان:
"چو مهد آمد اول به تقریر کار / اگر مهدی آید شگفتی مدار"
"مهد" در اینجا به معنای بستر و مقدمه کار است، و "مهدی" (با تلفظ مشابه) به معنای تخت یا جایگاه اصلی و باشکوه. شاعر میگوید اگر مقدمات کار به درستی چیده شود، رسیدن به جایگاه رفیع و پادشاهی ("مهدی") شگفتآور نخواهد بود.
جمعبندی:
در اکثر ابیاتی که از نظامی گنجوی ارائه کردید، واژهی "مهدی" به معنای "مهد"، "هودج"، "تخت روان" یا به صورت استعاری به معنای "زادگاه"، "جایگاه بلند" و "بستر قدرت/نشو و نما" به کار رفته است. این کاربردها کاملاً با سبک وصفی و تصویرپردازیهای نظامی همخوانی دارد. این معنی با کاربرد "مهدی موعود" در حافظ و "هدایتگر/هدایتشده" در مولانا متفاوت است.
آیا این تحلیل برای شما مفید بود؟ مایلید به بحث در مورد یکی دیگر از لیستهای قبلیتان بپردازیم؟
اگر مهدی آید شگفتی مدار"
این مصرع، "اگر مهدی آید شگفتی مدار"، از نظامی گنجوی و از منظومه خردنامه (یا اسکندرنامه)، بخش "ستایش ملک عز الدین مسعود بن ارسلان" است.
در تحلیل قبلی، به این نکته اشاره شد که در این بیت:
"چو مهد آمد اول به تقریر کار / اگر مهدی آید شگفتی مدار"
معنی "مهدی" در اینجا به "تخت" یا "جایگاه اصلی و باشکوه" اشاره دارد.
تحلیل و توضیح مصرع:
"چو مهد آمد اول به تقریر کار": این بخش به معنی این است که وقتی "مقدمات" یا "بسترهای اولیه" یک کار به درستی و با تدبیر چیده شود. (در اینجا، "مهد" به معنای بستر یا مقدمه کار به صورت استعاری به کار رفته است.)
"اگر مهدی آید شگفتی مدار": با توجه به معنی "مهدی" به عنوان تخت پادشاهی یا جایگاه رفیع و قدرت، این مصرع یعنی: "اگر (در نتیجهی آن مقدمات درست)، به جایگاه عالی و پادشاهی (یا اوج موفقیت) برسی، شگفتزده نشو."
پیام اصلی این بیت این است: اگر بنای یک کار را از ابتدا محکم و درست بگذاری و مقدمات لازم را فراهم کنی، رسیدن به نتایج بزرگ و مقامهای والا، امری طبیعی و قابل انتظار خواهد بود و نباید از آن شگفتزده شد. این بیت بر اهمیت برنامهریزی، آمادهسازی و تلاش اصولی تأکید میکند که در نهایت به موفقیتهای بزرگ و مستمر منجر میشود.
آیا مایلید به بحث در مورد یکی دیگر از لیستهای قبلیتان بپردازیم؟
به درگاه مهدی فرود آر مهد / به مهد من آور ز مهدی درود
این بیت زیبا نیز از نظامی گنجوی است، از منظومه شرفنامه (اسکندرنامه):
"به درگاه مهدی فرود آر مهد / به مهد من آور ز مهدی درود"
در این بیت، نظامی با بازی با کلمهی "مهد/مهدی" و استفاده از معانی مختلف و استعاری آن، به زیبایی پیام خود را منتقل میکند. همانطور که در تحلیلهای قبلی اشاره شد، "مهد" در اینجا میتواند به معنی هودج یا تخت روان باشد، و "مهدی" به معنی تخت پادشاهی، جایگاه رفیع، یا بارگاه و درگاه باشکوه.
تحلیل و معنی بیت:
"به درگاه مهدی فرود آر مهد": این مصرع را میتوان به چند شکل تفسیر کرد:
معنی ظاهری: "هودج (مهد) خود را در آستانهی تخت یا بارگاه باشکوه (مهدی) فرود بیاور." (یعنی به آن جایگاه والا وارد شو و تکبر را کنار بگذار.)
معنی استعاریتر: "جان یا وجود خود را به آستانهی هدایت و کمال (که جایگاهی رفیع است) برسان و تسلیم شو."
"به مهد من آور ز مهدی درود": این بخش نشاندهندهی تبادل و ارتباط است:
معنی ظاهری: "از آن جایگاه باشکوه (مهدی) که به آن وارد شدی، سلام و درودی (برکت یا تأیید) به هودج یا جایگاه من (مهد من) بیاور." (یعنی از آن مقام عالی که کسب کردهای، به من هم برکت و خیر برسان.)
معنی استعاریتر: "از آن مقام هدایت و کمال که به آن دست یافتهای، درود و برکت (الهی/معنوی) را به وجود و زندگی من (مهد من) عطا کن."
پیام کلی بیت:
این بیت دعوتی است برای رسیدن به مقامی بلند و سپس استفاده از آن مقام برای خیر و برکت رساندن به دیگران. نظامی ممکن است در اینجا از زبان اسکندر یا پادشاهی دیگر صحبت کند که از دولت و اقبال خود میخواهد که او را به مقام والا برساند و سپس این مقام را به منبع فیض برای دیگران تبدیل کند. این نشاندهندهی آرزوی رسیدن به قدرت (مهدی) و سپس استفاده از آن برای نیکی و درود رساندن به خود و دیگران است.
آیا مایلید به سراغ مورد بعدی از لیستتان برویم؟
مهدیی کافتاب این مهد است / دولتش ختم آخرین عهد است"
این بیت زیبا و پرمعنا نیز از نظامی گنجوی و از منظومه هفتپیکر است:
"مهدیی کافتاب این مهد است / دولتش ختم آخرین عهد است"
در این بیت، نظامی از واژهی "مهدی" به صورت استعاری و باشکوهی استفاده کرده است تا عظمت یک پادشاه یا شخصیت مهم را توصیف کند.
تحلیل و معنی بیت:
"مهدیی کافتاب این مهد است":
در اینجا "مهدی" به معنی تخت پادشاهی، مسند قدرت، یا جایگاه بسیار رفیع و باشکوه است.
"آفتاب این مهد است" یعنی آن پادشاه یا شخصیت مهم (که مورد مدح است)، خود مانند آفتاب درخشان و تابندهای است که بر این تخت (مهدی) نشسته و آن را روشن و پرشکوه کرده است. این تعبیر، اوج قدرت، عدالت، و درخشش فرمانروا را نشان میدهد که نه تنها از جایگاهش قدرت نمیگیرد، بلکه خود به جایگاه، قدرت و درخشش میبخشد.
"دولتش ختم آخرین عهد است":
این بخش به معنای این است که حکومت و سلطنت این پادشاه، اوج و نقطهی پایانی عظمت در دوران خود است. یعنی قدرت و دولت او به حدی کامل و بینقص است که تصور دولتی برتر از آن در آن زمانه دشوار است و انگار دورهای از کمال با او به پایان میرسد. این تعبیری برای نهایت پایداری، عظمت و کمال است.
پیام کلی بیت:
این بیت در ستایش یک پادشاه قدرتمند و عادل سروده شده است. نظامی میخواهد بگوید که این حاکم، نه تنها بر جایگاه قدرت تکیه زده، بلکه خود منبع درخشش و قدرت آن جایگاه است. دوران حکومتش نیز به قدری باشکوه و کامل است که به نظر میرسد بهترین و آخرین نمونهی یک دوران درخشان است.