نامهی ۶۸ نهجالبلاغه از امام علی (ع) به سلمان فارسی، نگاشتهای مختصر اما عمیق در باب زهد و بیوفایی دنیاست. ملاعباسعلی صامت بروجردی (درگذشت ۱۳۲۷ هـ.ق)، از شاعران مرثیهسرای شیعه در دوران قاجار، نیز همچون محتشم کاشانی، با الهام از واقعهی عاشورا و مصائب اهل بیت (ع)، نگاهی عبرتآموز و زاهدانه به دنیا دارد. اشعار او، بهویژه در سوگنامهها و مراثی، به وضوح فناپذیری و بیاعتباری دنیا را گوشزد میکند و از این جهت، با مضامین نامهی ۶۸ همخوانی عمیقی دارد.
۱. دنیا به مثابه مار: فریبندگی و خطر
کلام امام علی (ع): «فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیِّةِ، لَیِّنٌ مَسُّهَا، قَاتِلٌ سَمُّهَا;» (دنیا همچون مار است، لمسش نرم و زهرش کشنده است.)
دیدگاه صامت بروجردی: صامت، که به مصائب اهل بیت (ع) و بهویژه واقعهی کربلا میپردازد، دنیا را مکانی ناپایدار، پرفریب و بیرحم میداند که جز فنا و رنج در پی ندارد. این نگاه او به دنیا، از درک عمق فجایع دنیوی و ماهیت فریبندهی آن نشأت میگیرد. هرچند صامت کمتر از تشبیه مستقیم "مار" برای دنیا استفاده میکند، اما مفهوم فریبندگی و هلاکتآفرینی آن را به شیوهی خود بیان میدارد.
تأیید با شعر صامت:
از مراثی و اشعار عمومی (مضمون کلی): این جهان غدّار و بیبنیاد را چند خواهی بست دل بر باد را؟ هرکه بر این خاکدان دل بستهای عاقبت از کردهات آزردهای
در این ابیات، "جهان غدّار و بیبنیاد" همان ظاهر فریبنده و باطن مهلک دنیا را تداعی میکند. دنیا مانند ماری غدّار (حیلهگر) است که کسی که بر آن دل میبندد (بر باد دل میبندد)، "آزرده" و پشیمان میشود؛ این آزرده شدن، نتیجهی همان "زهر کشنده" دنیاست.
۲. راهبرد عملی: اعراض از دلخوشیها و رهایی از اندوهها
کلام امام علی (ع): «فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُکَ فِیهَا، لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُکَ مِنْهَا; وَضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا، لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا، وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا;» (از آنچه در دنیا تو را خوشایند است دوری کن، چرا که از کالایش اندکی با تو میماند، و اندوهش را از خود بگذار چون فراقش و دگرگونیش را باور داری.)
دیدگاه صامت بروجردی: صامت نیز با درک فناپذیری دنیا و مصائب آن، انسان را به رهایی از تعلقات مادی و عدم غمخواری برای از دست دادن آنچه ماندنی نیست، دعوت میکند. محوریت اشعار او بر "عبرتآموزی" از مصائب است که خود نوعی رهایی از هموم دنیوی است.
تأیید با شعر صامت:
از مراثی کربلا (اشاره به بیارزشی دنیا در برابر عظمت مصیبت): این کاخ ظلم را نبود ثباتی ای بشر گر بر فنای این جهان دل را دهی عبرت نظر
این بیت به وضوح بر "فنای جهان" و بیثباتی "کاخ ظلم" (نمادی از قدرتهای دنیوی) تأکید دارد. "دل را عبرت نظر دادن" بر این فنا، عیناً همان "اعراض" و "وضع هموم" است؛ یعنی با فهمیدن بیارزشی دنیا، انسان از دلخوشیهای آن دوری میکند و غمهایش را کنار میگذارد.
در وصف بیاعتباری زمانه: زمانه را به عیش و طرب، کی توان سپرد دل؟ که او به هیچ کس وفا، هرگز نکرده است ای دوست
این شعر به ناپایداری و بیوفایی زمانه (همان دنیا) اشاره دارد و توصیه میکند که نباید بر آن دل بست (یعنی اعراض از دلخوشیها و رها کردن هموم).
۳. اوج خطر، در اوج کامیابیها
کلام امام علی (ع): «وَ کُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا، أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْهَا;» (به وقتی که اُنس تو با دنیا بیشتر است، همان زمان از آن بیشتر برحذر باش.)
دیدگاه صامت بروجردی: صامت، با تصویرگری مصائب عظیمی که بر خاندان پیامبر (ص) رفت، حتی در اوج قدرت و جلال ظاهری، نشان میدهد که چگونه رفاه و غرور میتواند به فاجعه بینجامد. او زوال قدرتهای ستمگر را که زمانی در اوج بودند، به تصویر میکشد و این خود هشداری است برای کسانی که در اوج کامیابی غافل میشوند.
تأیید با شعر صامت:
در بیان زوال قدرت یزید و شامیان: آن شوکت و آن جاه، همه بر باد رفت آن عزت و آن تخت، همه از یاد رفت گر غافلاند از مرگ، اهل این جهان روزی رسد، کوفهی غم گشته عیان
این ابیات به وضوح نشان میدهند که "شوکت و جاه" (اوج کامیابیها) چگونه "بر باد" میرود و "از یاد" میرود. "غافل" بودن در این اوج، به "کوفهی غم" (مصائب) میرسد. این همان هشدار امام علی (ع) است که در اوج انس و آسایش، باید هوشیار بود، چرا که زوال و خطر در کمین است.
۴. سرانجام دنیاداری: دگرگونی از شادی به وحشت
کلام امام علی (ع): «فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُور أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُور، أَوْ إِلَى إِینَاس أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِیحَاش!» (که دنیادار چون به لذت و خوشی آرام گرفت، دنیا او را به عرصه بلا و سختی فرستاد، یا هر زمان به انس با دنیا مطمئن شد او را به ترس و وحشت دچار ساخت!)
دیدگاه صامت بروجردی: این بخش از کلام امام (ع) به شدت در مراثی صامت نمود پیدا میکند. او با بیان مصیبتهای کربلا، نشان میدهد که چگونه قدرتهای ظاهری و شادیهای دنیوی (لشکر یزید) به ناگاه به بلا، وحشت و نفرت ابدی تبدیل میشوند، و چگونه انس با دنیا، سرانجام به وحشت میانجامد.
تأیید با شعر صامت:
در بیان فاجعه کربلا: آن شادی و آن خنده، به ماتم مبدل شد آن آب خوش، بر کام عطشان محفل شد هر آینه آسایش اهلش همه بر باد رفت وز پی آن، نالهی جانکاه بر هفت آسمان رفت
در این ابیات، "مبدل شدن شادی به ماتم" و "بر باد رفتن آسایش"، عیناً همان تبدیل "سرور" به "محذور" و "انس" به "ایحاش" است. صامت با تصویرگری فاجعهی کربلا، حتمیت این دگرگونی را برای دلبستگان دنیا به نمایش میگذارد. آب خوش زندگی، برای عطشانان حقیقت، به رنج و درد مبدل میشود.
جمعبندی:
تحلیل نامهی ۶۸ نهجالبلاغه از دیدگاه صامت بروجردی نشان میدهد که او نیز با بهرهگیری از مضامین دینی و بهویژه فاجعهی عاشورا، به ژرفای معنای این نامه پی برده است. صامت با زبان مرثیه و سوگ، همان هشدارهای امام علی (ع) دربارهی فریبندگی دنیا، ضرورت زهد و بیتعلق بودن، خطر غفلت در اوج کامیابیها، و سرانجام محتوم رنج و اضطراب برای دنیاداران را به مخاطب خود منتقل میکند. این همخوانی، نشاندهندهی تأثیر عمیق آموزههای اهل بیت (ع) بر ادبیات فارسی، بهویژه در بخش اخلاقی و مرثیهسرایی است.