بله، این یک حقیقت روانشناختی و اخلاقی عمیق است که در متون دینی و عرفانی به وفور بر آن تأکید شده است. عبارت "انسان در سختیها و محرومیتها اغلب به یاد خدا میافتد" به این معناست که بلاها، مشکلات و کمبودهای زندگی، اغلب نقش بیدارکننده دارند و باعث میشوند انسان از غفلت دنیوی بیرون آمده و به سوی خداوند بازگردد.
تحلیل این مفهوم
ضعف و نیاز انسان: در شرایط سختی و محرومیت، انسان ضعف و محدودیتهای خود را آشکارا درک میکند. او میفهمد که بر منابع و تواناییهای خود متکی نیست و نیرویی بالاتر از او وجود دارد که میتواند یاریرسان باشد. این حس نیاز و وابستگی، دروازهای برای یادآوری خداست.
کنار رفتن پردههای غفلت: کامیابیها، رفاه و آسایش زیاد، گاهی پردهای از غفلت بر دل انسان میکشند و او را از یاد مبدأ و مقصد اصلی بازمیدارند. اما سختیها این پردهها را کنار میزنند و انسان را با واقعیتهای وجودی و ناپایداری دنیا روبرو میکنند. در چنین شرایطی، دعا، توبه و پناه بردن به خداوند، امری طبیعیتر به نظر میرسد.
تربیت الهی: از دیدگاه دینی، بلاها و سختیها صرفاً برای تنبیه نیستند، بلکه جنبهی تربیتی دارند. آنها ابزاری هستند که خداوند برای پالایش روح، بیداری دل، و بازگرداندن بندگانش به مسیر بندگی به کار میگیرد.
این مفهوم در کلام امام علی (ع) و اشعار فیض کاشانی
هرچند عبارت دقیق "انسان در سختیها به یاد خدا میافتد" در قطعاتی که قبلاً بررسی کردیم، به طور مستقیم یافت نشد، اما روح این معنا در کلام هر دو بزرگوار وجود دارد:
الف. در کلام امام علی (ع) (نامهی ۶۸ نهجالبلاغه)
امام (ع) به طور غیرمستقیم به این نکته اشاره دارد که آسایش در دنیا منجر به غفلت میشود و سپس دنیا انسان را به سختی میاندازد:
«وَ کُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا، أَحْذَرَ مَا تَکُونَ مِنْهَا; فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُور أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُور، أَوْ إِلَى إِینَاس أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِیحَاش!»
اینجا امام (ع) بیان میکند که وقتی انسان در خوشیهای دنیا اطمینان مییابد، دنیا او را به "محذور" (خطر و سختی) میکشاند. در واقع، این انتقال از سرور به محذور، خود به نوعی فرصتی برای بیداری و یادآوری خداست، چرا که در محذورات است که انسان بیشتر به یاد منجی و یاریدهنده میافتد.
ب. در اشعار فیض کاشانی
فیض کاشانی نیز، به عنوان یک عارف که بر مفاهیم زهد و عدم دلبستگی به دنیا تأکید دارد، این ایده را که سختیها میتوانند راهگشای بیداری باشند، در اشعارش منعکس میکند:
مفهوم "محنتآباد": وقتی دنیا را "محنتآباد" (پر از رنج و سختی) مینامد:
"نشیمن تو نه این کنج محنتآباد است" (شوق مهدی، غزلیات، شماره ۱۸) این "محنتآباد" بودن دنیا به خودی خود میتواند یادآور این باشد که در چنین محیطی، تکیه بر غیر خدا بیمعناست و انسان مجبور به روی آوردن به یاد خدا میشود.
آثار غم و رنج: فیض در اشعار خود به عمق غم و رنجی که دلش را فرا گرفته اشاره میکند (مثل "آتش غم"، "آبله"، "آب گلگون"). این شدت رنجها میتواند زمینهساز توجه بیشتر به عالم غیب و یاد خدا باشد:
"دل چون نی ازین آتش غم پر خون است / می ریزم از آن دیده هر دم آب گلگون" (غزل ۷۷۳) گرچه به طور مستقیم به یاد خدا اشاره نمیکند، اما چنین غم و سوزشی غالباً انسان را به منبع آرامش حقیقی سوق میدهد.
جمعبندی:
مفهوم "انسان در سختیها و محرومیتها اغلب به یاد خدا میافتد" یک اصل مهم در تربیت نفس و سلوک الیالله است. سختیها به عنوان زنگ بیدارباش عمل میکنند و انسان را از غفلت و دلبستگیهای دنیوی رها میسازند تا به سوی مبدأ و معشوق حقیقی بازگردد. هم کلام امام علی (ع) و هم اشعار فیض کاشانی، هرچند با الفاظ متفاوت، این حقیقت را بازتاب میدهند که آسایش دنیوی میتواند غفلتزا باشد و بلاها میتوانند دریچهای به سوی بیداری و یاد خداوند باشند.