مفهوم "بذر تقوا و زهد" به این معناست که در وجود هر انسانی، قابلیتی برای رشد فضایل اخلاقی تقوا (پرهیزکاری و خدا ترسی) و زهد (بیرغبتی به دنیا و قناعت) وجود دارد. این قابلیت مانند بذری است که اگر در شرایط مناسب قرار گیرد و پرورش یابد، میتواند به درخت تناور فضایل اخلاقی تبدیل شود و انسان را از آفات دنیاگرایی و نفسپرستی برهاند.
"بذر تقوا و زهد" در کلام امام علی (ع)
در نامهی ۶۸ نهجالبلاغه به سلمان فارسی، امام علی (ع) به طور ضمنی به چگونگی کاشت و پرورش این بذر اشاره میکند. هرچند ایشان مستقیماً از واژهی "بذر" استفاده نمیکنند، اما توصیههایشان دقیقاً در راستای تقویت و فعال کردن همین استعداد درونی تقوا و زهد است:
شناخت ماهیت دنیا (هشدار اولیه): «فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیِّةِ، لَیِّنٌ مَسُّهَا، قَاتِلٌ سَمُّهَا;» این تشبیه دنیا به مار، در واقع اولین مرحله از آبیاری "بذر تقوا" است. وقتی انسان ماهیت فریبنده و خطرناک دنیا را بشناسد، از آن برحذر میشود. این شناخت، زمینهی لازم را برای پرهیزکاری (تقوا) از آلودگیهای دنیوی فراهم میکند.
اعراض از دلخوشیها و رهایی از اندوه (کاشت بذر زهد): «فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُکَ فِیهَا، لِقِلَّةِ مَا یَصْحَبُکَ مِنْهَا; وَضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا، لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا، وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا;» این توصیهها مستقیماً به عمل کردن به زهد مربوط میشوند. وقتی انسان از آنچه دل او را در دنیا به خود مشغول میکند، دوری کند و غمهای دنیوی را از خود بزداید، بذر "زهد" در وجودش کاشته شده و پرورش مییابد. رهایی از تعلقات (خاصیت زهد) به این معناست که انسان دنیا را هدف نهایی نداند و آن را پلی برای رسیدن به سرای باقی بشمارد.
هوشیاری در اوج کامیابیها (حفاظت و آبیاری بذر): «وَ کُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا، أَحْذَرَ مَا تَکُونَ مِنْهَا;» این هشدار به مثابهی مراقبت دائمی از بذر تقوا و زهد است. امام (ع) تأکید میکند که حتی در اوج رفاه و کامیابی نیز باید هوشیار بود. این مراقبت مانع از آن میشود که آسایش ظاهری دنیا، "بذر تقوا و زهد" را در دل انسان بخشکاند و او را به ورطهی غفلت و دنیاپرستی بکشاند. این امر، به ویژه در شرایط تاریخی آن زمان که ثروت به سرعت به جامعه سرازیر میشد، حیاتی بود. امام (ع) میخواستند "بذر تقوا و زهد" در دل مسلمانان (به ویژه خواص) خشک نشود.
"بذر تقوا و زهد" در اشعار فیض کاشانی
فیض کاشانی، به عنوان یک عارف و سالک، به این بذر و پرورش آن در وجود انسان بسیار اهمیت میدهد. تمام اشعار و اندرزهای او دربارهی بیوفایی دنیا، مذمت نفس، و دعوت به عشق الهی، در راستای تقویت و بالندگی همین بذر تقوا و زهد در دل مخاطب است:
مذمت دنیا و تعلقات: بسیاری از اشعار فیض به بیارزشی دنیا و فناپذیری آن اشاره دارند. این نگاه، به انسان کمک میکند تا از دلبستگی به دنیا رها شود و ریشههای زهد در وجودش عمیقتر گردد.
"تا چند ز آب و نان سخن خواهی گفت / خواهی خوردن بروز و شب خواهی خفت" (رباعی شماره ۷)
این بیت، مخاطب را به سوی رهایی از دغدغههای مادی و رشد زهد فرا میخواند.
ترجیح حقیقت بر ظاهر: فیض با ترجیح حقیقت معنوی بر ظاهر دنیوی (مانند "شراب عشق" بر "آب انگور")، نشان میدهد که قلب باید به سوی ارزشهای پایدار سوق یابد که این خود نماد تقوا و پرهیز از گناه است.
"فیض اگر آب حیات آبدی میطلبی / منبعش پیروی سنت اهل البیت است" (شوق مهدی، غزلیات، شماره ۲۲)
پیروی از اهل بیت (ع) نیز که مسیر اصلی تقوا و بندگی است.
آرامش در بینیازی: اشعاری که به توکل و بینیازی از دنیا اشاره دارند، نشاندهندهی ثمردادن بذر زهد در وجود سالک است.
"ندارم خان و مانی حسبی الله / نخواهم آب و نانی حسبی الله" (غزل شماره ۸۴۷)
این بینیازی، ثمرهی رشد بذر زهد است.
جمعبندی:
مفهوم "بذر تقوا و زهد" بیانگر ظرفیت ذاتی انسان برای کمال اخلاقی است. هم امام علی (ع) و هم فیض کاشانی، با تبیین ماهیت دنیا، ارائه راهکارهای عملی برای رهایی از تعلقات، و هشدارهای مداوم، به دنبال پرورش و آبیاری این بذر الهی در وجود انسانها هستند. هدف نهایی، دستیابی به قلبی سلیم، روحی وارسته، و آمادگی برای زندگی ابدی است که تنها از مسیر تقوا و زهد میسر میشود.