کلمهی "آبله" به معنای دانه یا جوشهای کوچک پوستی است که معمولاً بر اثر بیماری (مانند آبله مرغان) یا سوختگی ایجاد میشوند. در شعر فارسی، "آبله" اغلب کنایه از نشانهی رنج، درد، سوختگی، یا تأثیر یک واقعهی دردناک بر جسم و جان است. این واژه میتواند نمادی از جراحتهای عشق، درد فراق، یا حتی زخمهای ناشی از تحمل سختیهای سلوک باشد.
بررسی "آبله" در ابیات ذکر شده
در بخشهایی از دیوان فیض کاشانی که شما ارائه دادهاید، "آبله" در بیت زیر یافت میشود:
غزل شماره ۹۴۹:
"زآتش غم که در درون دل افتاده / برون آبله و سوخته دیده"
در این بیت، شاعر شدت تأثیر غم و اندوه را بر خود بیان میکند:
"ز آتش غم که در درون دل افتاده": غم و اندوه چنان شدید است که همچون آتشی در درون دل شاعر شعلهور شده است.
"برون آبله و سوخته دیده": نتیجهی این آتش درونی این است که:
"برون آبله": بر روی ظاهر (بدن) شاعر آبلههایی پدیدار شده است. این "آبله"ها نمادی از آثار ظاهری رنج و درد باطنی هستند؛ گویی آتش درون چنان شعلهور بوده که از بیرون نیز اثر آن (به شکل آبله و جوش) نمایان شده است.
"سوخته دیده": چشمانش نیز از شدت این غم و سوز سوخته و آسیب دیده است.
تحلیل معنای "آبله" در این بیت:
در این بیت، "آبله" نمادی از نشانهی فیزیکی و ظاهری دردهای درونی و رنجهای عاطفی یا عرفانی است. این "آبله"ها، شاهدی بر عمق غم و سوزش عشق یا فراق هستند که شاعر متحمل میشود. این تصویر، بیانگر این نکته است که رنجهای باطنی گاهی چنان شدیدند که بر جسم نیز اثر میگذارند و آن را مجروح میکنند.