ترکیب "آب و نان" در شعر فارسی، کنایه از روزی، معیشت، نیازهای اولیه زندگی مادی، و تعلقات دنیوی است. این اصطلاح اغلب در بستر زهد، قناعت، یا بیتوجهی به دنیا به کار میرود و در تقابل با مسائل روحانی و معنوی قرار میگیرد.
بررسی "آب و نان" در ابیات ذکر شده
در اشعار فیض کاشانی که شما ارائه دادهاید، "آب و نان" با این مفهوم به شرح زیر به کار رفته است:
غزل شماره ۸۴۷:
"ندارم خان و مانی حسبی الله / نخواهم آب و نانی حسبی الله"
در این بیت، شاعر بینیازی و بیتوجهی خود را به مال دنیا و نیازهای مادی بیان میکند. "نخواهم آب و نانی" به معنای عدم دلبستگی به روزی و معیشت مادی است. شاعر رضایت کامل خود را تنها در خداوند (حسبی الله) میجوید و خود را از هرگونه وابستگی دنیوی رها میسازد. این بیت به وضوح زهد و توکل عارفانه را به تصویر میکشد.
رباعی شماره ۷:
"تا چند ز آب و نان سخن خواهی گفت / خواهی خوردن بروز و شب خواهی خفت"
این رباعی، لحنی انتقادی و هشداردهنده دارد. شاعر مخاطب را مورد خطاب قرار میدهد و میپرسد تا کی قرار است فقط از "آب و نان" (یعنی نیازهای مادی، خورد و خوراک، و لذات جسمانی) سخن بگویی و زندگیات به خوردن و خوابیدن خلاصه شود؟ این بیان کنایهای از غفلت از ابعاد روحانی و معنوی زندگی و تمرکز بیش از حد بر امور دنیوی است.
فیض کاشانی از ترکیب "آب و نان" برای تأکید بر زهد، قناعت، و بیتوجهی به تعلقات دنیوی استفاده میکند. این کاربردها نشان میدهند که او چگونه مسائل روزمره و مادی را به بستر اندیشههای عرفانی و اخلاقی خود میآورد و انسان را به فراتر رفتن از محدودیتهای جسمانی و توجه به عالم معنا فرامیخواند.