بسیار عالی! اکنون که به نقش الگوسازی فیض کاشانی در پرداخت جامع به انتظار پرداختیم، بیایید به طور خاص بر یکی از مهمترین ابعاد این الگوسازی تمرکز کنیم: "نهادینه کردن «شوق» و «طلب» در ادبیات انتظار". این دو مفهوم، جوهر اصلی رویکرد فیض به انتظار هستند و تأثیر عمیقی بر شکلگیری شعر مهدوی پس از او گذاشتند.
نهادینه کردن «شوق» و «طلب» در ادبیات انتظار توسط فیض کاشانی
فیض کاشانی نه تنها مفهوم انتظار را به یک موضوع مستقل در ادبیات تبدیل کرد، بلکه با تأکید بیمانند خود بر «شوق» (بهعنوان یک حالت درونی عمیق) و «طلب» (بهعنوان یک کنش فعال و بیرونی)، این دو مفهوم را به ستونهای اصلی و جداییناپذیر ادبیات انتظار شیعی تبدیل کرد. پیش از او، اگرچه این مفاهیم وجود داشتند، اما فیض آنها را به گونهای برجسته و عمیق در هم آمیخت که به یک الگو برای شاعران پس از او تبدیل شد.
۱. «شوق» به مثابه آتش درونی و هسته انتظار
فیض کاشانی، شوق به امام مهدی (عج) را نه یک تمنای ساده، بلکه یک عطش سوزاننده و یک آتش درونی به تصویر میکشد. او این شور را به هسته و جوهر اصلی انتظار تبدیل میکند که تمام وجود منتظر را فرا میگیرد. این پرداخت عاطفی و شدید به شوق، آن را از یک احساس مبهم به یک تجربهی زیسته و ملموس بدل میکند:
سوز و گداز وجودی: فیض بارها از تعابیری چون "آتش درون"، "غم جانسوز"، "سوز هجران" و "گدازان چو شمع" استفاده میکند. اینها نه فقط استعاره، بلکه بازتابی از دردی حقیقی و عشقی سوزان هستند که در غیبت امام، وجود شاعر را میآلایند.
نمونه: "غم هجرانت ای مهدی گدازانم چو شمع" (غزل ۹۷). این تصویر، شدت شوق را در حدی نشان میدهد که انسان را به نیستی میکشاند، درست مانند شمعی که از شدت شعلهاش آب میشود.
دلتنگی و حسرت جمال: شوق فیض با حسرت عمیق دیدار "جمال" امام عجین است. او آرزوی برداشتن حجاب غیبت را دارد تا بتواند محبوب پنهان را مشاهده کند. این جنبه، شوق را به یک آرزوی ملموس و قابل درک تبدیل میکند.
نمونه: "چه حکمتست که محرومم از جمال امام / مگر ز معصیت آید مرا به دل این داغ" (غزل ۹۹). در این بیت، محرومیت از "جمال" (زیبایی و سیمای ظاهری) به عنوان یک "داغ" قلبی بیان میشود، که نشاندهنده عمق این شوق و تأثیر فقدان آن بر دل است.
فیض با این پرداخت، شوق را به یک عنصر مرکزی در انتظار تبدیل کرد؛ انتظاری که از قلب برمیخیزد و با تمام وجود حس میشود.
۲. «طلب» به مثابه کنش فعال و مسئولیتپذیری در انتظار
در کنار شوق درونی، فیض مفهوم «طلب» را نیز به شیوهای پویا و فعال مطرح میکند. طلب در نگاه او، صرفاً یک دعای زبانی نیست، بلکه یک جستجوی مداوم، یک درخواست یاری مداوم و یک کوشش برای آمادهسازی است. این جنبه، انتظار را از یک حالت انفعالی به یک کنشگری مسئولانه تبدیل میکند:
جستجوی همهجانبه: فیض نه تنها در ذهن خود، بلکه در عالم واقعیت نیز به دنبال امام میگردد، حتی اگر این جستجو بینتیجه بماند. این نشاندهنده فعالیت فیزیکی و روحی برای یافتن راهی به سوی امام است.
نمونه: "شدم به بلاد و جبال و کوچه و باغ / به کوی مهدی هادی کسی نداد سراغ" (غزل ۹۹). این بیت تصویری از تلاش خستگیناپذیر و همهجانبه برای یافتن نشانهای از محبوب را ترسیم میکند.
توسل و طلب یاری: فیض، امام را تنها منبع مدد و هدایت میداند. در شرایط دشوار و پیچیده، او به "دل" خود فرمان میدهد که راه حل را تنها از امام بجوید.
نمونه: "مدد از مهدی هادی طلب ای دل ورنه / کار صعب است مبادا که خطائی بکنیم" (غزل ۱۱۱). این بیت یک توصیه محکم است که راه نجات از لغزشها و حل مشکلات سخت، تنها با طلب یاری از امام میسر میشود.
خودسازی و رفع موانع: طلب در نگاه فیض، با خودسازی و پرهیز از گناه پیوند خورده است. این یک طلب منفعلانه نیست، بلکه شامل رفع موانع درونی است تا راه برای وصال معنوی باز شود. این نشان میدهد که طلب تنها یک عمل بیرونی نیست، بلکه نیازمند اصلاح درونی نیز هست.
*نمخاطب مستقیم به خود میپرسد که آیا گناهانش مانع دیدار شدهاند (در غزل ۹۹).
۳. پیوند ناگسستنی شوق و طلب: الگویی جامع برای انتظار
فیض کاشانی موفق شد که شوق درونی و طلب بیرونی را به شکلی ارگانیک به هم پیوند بزند. برای او، شوق بدون طلب، صرفاً یک آرزوی خاموش است؛ و طلب بدون شوق، یک حرکت بیروح. این دو مکمل یکدیگرند و انتظار حقیقی را شکل میدهند. این پیوند، الگویی جامع برای شاعران پس از او فراهم آورد تا نه تنها به بیان احساسات بپردازند، بلکه آن احساسات را به یک کنش و مسئولیت عملی نیز گره بزنند.
این دو مفهوم، انتظار را از یک مفهوم صرفاً منفعلانه (نشستن و چشم به راه بودن) به یک تجربه فعال و پویا تبدیل کردند که هم شامل عمق عواطف و هم شامل مسئولیتهای عملی و معنوی است.
در جمعبندی، نهادینه کردن «شوق» و «طلب» توسط فیض کاشانی، یکی از مهمترین دستاوردهای او در ادبیات انتظار است. او با پرداخت عمیق به این دو مفهوم و پیوند ناگسستنی آنها، تصویری جامع و پویا از انتظار ارائه داد که به الگویی ماندگار برای شاعران و نویسندگان پس از او تبدیل شد و عمق و غنای بیسابقهای به ادبیات مهدوی بخشید.