بیکسی و بییاور ماندن امام (ع) در میدان نبرد.
بیکسی و بییاور ماندن امام حسین (ع) در میدان نبرد
در اشعار صامت بروجردی، بیکسی و بییاور ماندن حضرت امام حسین (ع) در میدان نبرد کربلا، یکی از محورهای اصلی و دردناکترین وجوه مظلومیت ایشان است. صامت با بیانی پر از حسرت و اندوه، این تنهایی مطلق را در لحظات پایانی عمر شریف امام به تصویر میکشد:
ندای "هل من ناصر": شاعر به ندای یاریخواهی امام (ع) در میدان نبرد اشاره میکند که با سکوت و بیتفاوتی لشکر مقابل مواجه شد. این "هل من ناصر ینصرنی" (آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟) اوج تنهایی و نیاز به کمک را نشان میدهد، در حالی که کسی به یاری ایشان برنخاست.
تصویر "بیمعین" و "بییاور": صامت بارها از عباراتی مانند "بیمعین" (اشعار مصیبت، شماره ۸: "زاده زهرا حسین بی معین تشنه کام") و "بییاور" (کتاب النصایح و التنبیه، شماره ۸: "در میان قوم کوفی بی کس و بی یار شد") برای توصیف وضعیت امام (ع) استفاده میکند. این کلمات به وضوح نشاندهنده نبود هیچ حامی و پشتیبانی در کنار ایشان در مقابل انبوه دشمنان است.
غربت در سرزمین خود: اشعار به "غریب" بودن امام (ع) نیز تأکید میکنند (کتاب نوحههای سینه زنی، شماره ۱۳: "زار و غریب و بی معین و عطشان"). این مفهوم "غریبی" در اشعار صامت، به این نکته اشاره دارد که امام در سرزمین اسلامی و در میان امتی که خود جدشان پیامبر (ص) برای آنها مبعوث شده بود، کاملاً تنها و بدون حامی ماندند. این غربت مضاعف، بر عمق فاجعه میافزاید.
تنهایی پس از شهادت یاران: شاعر به وضعیت امام (ع) پس از شهادت یاران باوفا و عزیزانشان، مانند حضرت عباس (ع) و علیاکبر (ع)، اشاره میکند. این لحظات، لحظات اوج تنهایی امام در میدان نبرد است، زمانی که دیگر کسی برای دفاع از ایشان باقی نمانده بود.
صامت بروجردی با این توصیفات، به زیبایی و با تأثیرگذاری عمیق، تصویری از تنهایی مطلق و مظلومیت بیحد و حصر امام حسین (ع) در لحظات پایانی زندگانی شریفشان ترسیم میکند که از ماندگارترین مضامین در ادبیات عاشورایی است.
غریب بودن ایشان در سرزمین کربلا.
غریب بودن امام حسین (ع) در سرزمین کربلا
در اشعار صامت بروجردی، مضمون غریب بودن امام حسین (ع) در سرزمین کربلا یکی از ابعاد کلیدی مظلومیت ایشان است که با سوز و تأثیرگذاری فراوان بیان میشود. این "غریبی" فراتر از تنهایی فیزیکی است و به عدم شناخت و خیانت مردمی اشاره دارد که انتظار میرفت حامی ایشان باشند:
غربت در وطن معنوی: کربلا، سرزمینی در حوزه اسلام و در میان مردمی بود که جد امام (ع)، پیامبر اکرم (ص)، برای هدایتشان مبعوث شده بود. با این حال، امام (ع) در این سرزمین، کاملاً تنها و بیکس ماندند و حتی از حقوق بدیهی یک "مهمان" محروم شدند. صامت بر این تناقض دردناک تأکید میکند که چگونه سبط پیامبر (ص) در میان امت جدش، به غریبی مطلق دچار شد.
نداشتن حامی و پشتیبان: غریب بودن امام (ع) در اشعار صامت، به معنای نداشتن هیچ حامی واقعی در لحظات بحرانی است. عباراتی مانند "این غریب آخر حسین بی کس عطشان توست" (صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰) یا "رحمی نما بر حال این غریبان" (صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی » شمارهٔ ۱۳)، عمق این بیپناهی و عدم حمایت را نشان میدهند. امام (ع) و خاندانشان در میان هزاران نفر، خود را کاملاً تنها و بیکس دیدند.
خیانت و عهدشکنی کوفیان: مفهوم غریب بودن امام (ع) به طور ضمنی به عهدشکنی و دعوتهای دروغین کوفیان نیز اشاره دارد. امام (ع) به امید یاری امت جدشان به سمت کوفه حرکت کردند، اما با پیمانشکنی و پشت کردن مردم مواجه شدند. این چرخش ناگهانی، احساس غربت و بیاعتمادی را در وجود امام (ع) تشدید کرد.
بیاحترامی و بیرحمی: غریبی امام (ع) با بیاحترامیها و بیرحمیهایی که بر ایشان روا داشته شد، پیوند ناگسستنی دارد. اینکه حتی پس از شهادت، پیکر مطهر ایشان بیغسل و کفن در بیابان رها شد و سرشان بر نیزه رفت، نمادی از اوج غریبکشی و هتک حرمت است که صامت آن را با سوز بیان میکند.
صامت بروجردی با تأکید بر غریب بودن امام حسین (ع) در کربلا، نه تنها به رویدادهای فیزیکی، بلکه به عمق بیوفایی و قساوت بشری میپردازد که در حق فرزند رسول خدا (ص) روا داشته شد. این مضمون، فریادی است از دل مظلومیت که در طول تاریخ، قلب شیعیان را مالامال از اندوه ساخته است.
ندای "هل من ناصر" امام (ع).
ندای "هل من ناصر" امام حسین (ع) در اشعار صامت بروجردی
در میان اوج مصائب کربلا، لحظه ندای "هل من ناصر ینصرنی" (آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟) از سوی حضرت امام حسین (ع)، یکی از تکاندهندهترین و پر معناترین صحنههایی است که صامت بروجردی با سوز و عمق خاصی به آن میپردازد. این ندا، فراتر از یک درخواست کمک ساده، بیانگر ابعاد عمیقتری از مظلومیت و پیام الهی امام (ع) است:
اوج تنهایی و بییاوری: این ندا در زمانی سر داده شد که امام حسین (ع) تمامی یاران و عزیزان خود را در راه خدا فدا کرده بودند و تنها در میدان نبرد باقی مانده بودند. صامت با ذکر این ندا، اوج تنهایی مطلق و بیکسی امام را به تصویر میکشد؛ تصویری از یک رهبر الهی که با وجود حقانیت کامل، هیچ یاوری در مقابل انبوه دشمنان ندارد.
فریاد اتمام حجت: ندای "هل من ناصر" در اشعار صامت، نه تنها یک درخواست، بلکه یک فریاد اتمام حجت است. امام (ع) با این ندا، حجت را بر تمامی حاضران در میدان و حتی بر آیندگان تمام کردند و نشان دادند که در آن لحظه، هیچ کس به یاری حق برنخاست. این بعد از ندا، بُعدی تاریخی و روشنگرانه به آن میبخشد.
دعوت به یاری حق در تمام دورانها: گرچه این ندا در لحظهای خاص از تاریخ سر داده شد، اما در اشعار صامت بروجردی، معنایی فراتر از آن لحظه پیدا میکند. این ندا به دعوتی ابدی برای یاری حق و ایستادگی در برابر ظلم در تمام اعصار تبدیل میشود. هر بار که این ندا در شعر بازتاب مییابد، یادآور مسئولیتی است که بر دوش شیعیان و آزادگان جهان در قبال یاری حق و مبارزه با باطل قرار دارد.
تأثیر عاطفی عمیق: تکرار یا اشاره به این ندا در مرثیهها و نوحهها، تأثیر عاطفی بسیار قوی بر مخاطبان دارد. شنیدن "هل من ناصر" از زبان امام مظلوم، قلبها را به درد میآورد و حس همدردی عمیقی را برمیانگیزد و یادآور مظلومیت بیحد ایشان میشود.
صامت بروجردی با این توصیفات، ندای "هل من ناصر" امام حسین (ع) را به نمادی از اوج ایثار، مظلومیت، و فریادی جاودانه برای بیداری وجدانهای بشری تبدیل میکند.