بله، همانطور که اشاره کردید، مولانا جلالالدین محمد بلخی (رومی) نیز همچون عطار نیشابوری، جایگاه ویژهای برای امام حسین (ع) و واقعه عاشورا قائل است. هر دو عارف بزرگ، این رویداد را نه یک تراژدی صرف، بلکه تجلیگاه عشق الهی، فنا و معرفت میدانند. با این حال، در حالی که عطار بیشتر بر مقام ولایی و معرفتی امام حسین (ع) تمرکز دارد و او را "آفتاب آسمان معرفت" و "ولیّ حق و پیمبر" میخواند، مولانا بر بعد درونی، همیشگی و درسآموز کربلا تأکید بیشتری دارد.
اشتراکات با عطار: عشق، فنا، و شهادت عارفانه
عشق مبنای قیام: همانند عطار، مولانا نیز معتقد است که قیام امام حسین (ع) از سر عشق بیکران به خداوند و اراده الهی بوده است. حسین (ع) با تمام وجود، جان خود را در راه معشوق فدا کرد. این عمل نه از سر اجبار، بلکه از کمال اختیار و عشق بود.
شهادت، اوج وصال و فنا: برای هر دو عارف، شهادت امام حسین (ع) نقطهی پایان نیست، بلکه اوج وصال با معشوق ازلی و فنای فیالله است. عطار او را "شهید عشق" مینامد و مولانا نیز بر این باور است که حسین (ع) با "مرگ اختیاری" به بقای حقیقی دست یافت. این مرگ ظاهری، عین حیات جاودانه و رسیدن به لقاءالله بود.
پیروزی معنوی: هر دو بر این باورند که با وجود شکست ظاهری در میدان نبرد، امام حسین (ع) به پیروزی معنوی عظیمی دست یافت. او با پایداری بر حق، غلبه بر نفس و تسلیم در برابر اراده الهی، جاودانه شد و مکتبی برای آزادگان جهان به ارمغان آورد.
تفاوتهای رویکرد مولانا: "هر زمانی نو شود کرب و بلا"
مولانا اما یک گام فراتر میرود و تأکید خاصی بر جنبهی همیشگی و درونی واقعه کربلا دارد. اینجاست که رویکرد او با عطار کمی متفاوت میشود:
"هر زمانی نو شود کرب و بلا": این بیت مشهورترین و کلیدیترین تعبیر مولانا درباره عاشوراست:
هر زمانی نو شود کرب و بلا تا بگردد حلق ما ناآشنا
مولانا معتقد است که کربلا و آزمونهای آن، مختص به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه در درون هر انسان و در هر زمان تکرار میشود. هر سالکی در مسیر خود با کربلای شخصیاش روبرو میشود؛ با نفس خود میجنگد، از تعلقات دنیوی دل میکند و سختیها را در راه عشق الهی تحمل میکند. "نو شدن حلق ما ناآشنا" اشاره به این دارد که انسان باید پیوسته با درد و رنجهای معنوی درگیر باشد تا از غفلت و آشنایی با دنیا رها شود.
کربلا؛ آزمون درونی و معنوی دائمی: از دید مولانا، واقعه کربلا درسی است برای هر فرد تا در مسیر سلوک، آمادهی رویارویی با بلاها و ایثار در راه عشق باشد. این بلایا، پاککنندهی روح و وسیلهی رسیدن به حقیقت هستند. امام حسین (ع) الگویی است که نشان میدهد چگونه میتوان با عشق و رضا، از این آزمونهای سخت سربلند بیرون آمد.
جذبۀ الهی به سوی شهادت: مولانا تأکید دارد که حسین (ع) با "جذبۀ الهی" به سوی شهادت رفت. این جذب، میل و اشتیاقی درونی بود که از سوی خداوند به او القا شد. این دیدگاه، انتخاب امام حسین (ع) را نه از سر جبر یا صرفاً یک وظیفه، بلکه از روی عشقی عمیق و شیدایی بیحد به معشوق ازلی نشان میدهد.
نتیجهگیری
در حالی که عطار به جایگاه وجودی و معرفتی امام حسین (ع) در سلسلهی ولایت میپردازد و او را "آفتاب معرفت" میداند، مولانا علاوه بر این، بر تکرار و تجلی دائمی مفهوم کربلا در زندگی هر سالک تأکید میکند. هر دو عارف، شهادت امام حسین (ع) را اوج عشق، فنا و پیروزی معنوی میدانند و این رویداد را به مثابهی یک الگو و مکتب جامع برای تمامی جویندگان حقیقت مطرح میکنند.