اگرچه عطار نیشابوری در ستایش و تبیین جایگاه عرفانی امام حسین (ع) بینظیر نیست و بسیاری از عارفان دیگر نیز به این موضوع پرداختهاند، اما رویکرد او دارای ویژگیهای خاص خود است. در اینجا، نگاه عطار را با چند عارف برجسته دیگر مقایسه میکنیم:
۱. عطار نیشابوری (قرن ۶ و ۷ هجری)
محور اصلی: عطار بر جنبه عشق الهی، شهادت عارفانه و معرفت عمیق امام حسین (ع) تمرکز دارد. او حسین (ع) را "شهید عشق"، "آفتاب آسمان معرفت" و "ولیّ حق و پیمبر" میخواند.
نمادگرایی: حسین (ع) برای عطار، نماد تسلیم مطلق در برابر اراده حق، فنای فیالله و اوج بصیرت است. او حتی خود را در مقام فنا با حسین (ع) همبین میداند.
جایگاه در سلسله ولایت: عطار به روشنی حسین (ع) را در سلسله نورانی ولایت (از علی تا حسین) میبیند و او را "اسرارخوان مرتضی" مینامد.
نقش تربیتی: دعوت به "صبری حسینی" و "جوشیدن همچو اصحاب حسینی" نشاندهنده الگوسازی برای سالکان است.
۲. مولانا جلالالدین محمد بلخی (قرن ۷ هجری)
محور اصلی: مولانا نیز مانند عطار، بر جنبه عشق و فنای الهی در قیام امام حسین (ع) تأکید دارد. اما او بیشتر بر راز نهفته در شهادت و درسهای معنوی آن تمرکز میکند.
نمادگرایی: مولانا واقعه کربلا را نه صرفاً یک مصیبت تاریخی، بلکه تجلی عشق الهی و آزمایشی برای سالک میداند. او میگوید "هر زمانی نو شود کرب و بلا / تا بگردد حلق ما ناآشنا". این بدان معناست که هر سالک باید کربلای درونی خود را تجربه کند.
جذب و جذبۀ الهی: مولانا معتقد است که امام حسین (ع) با "جذبۀ الهی" به سوی شهادت رفت و این انتخاب عاشقانه بود، نه اجبار.
۳. حافظ شیرازی (قرن ۸ هجری)
محور اصلی: حافظ کمتر به صورت مستقیم به واقعه کربلا میپردازد، اما در اشاراتی محدود، بر جنبه عرفانی و رمزآلود شهادت تأکید میکند. نگاه او بیشتر متوجه راز پنهان عشق و فنا است.
نمادگرایی: برخی شارحان حافظ، ابیاتی مانند "غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است" را با اشاره به آزادگی حسین (ع) و یارانش در کربلا مرتبط میدانند. حافظ بر آزادگی، رندی و بینیازی از دو جهان تأکید دارد که این صفات در وجود حسین (ع) به کمال رسیده بود.
۴. شیخ محمود شبستری (قرن ۸ هجری)
محور اصلی: در "گلشن راز"، شبستری به وحدت وجود میپردازد و کمتر به جزئیات شخصیتهای تاریخی ورود میکند. اما نگاه کلی او به عشق الهی و فنا، با مسیر شهادت امام حسین (ع) همخوانی دارد.
نمادگرایی: شهادت و رنج در راه حق، از دیدگاه شبستری، بخشی از مسیر رسیدن به وحدت و درک حقیقت است. او نیز همچون عطار و مولانا، شهادت را نه پایان، بلکه اوج وصال میبیند.
۵. امام خمینی (ره) (قرن ۱۴ و ۱۵ هجری)
محور اصلی: امام خمینی (ره) علاوه بر جنبههای عرفانی، بر ابعاد سیاسی، اجتماعی و انقلابی قیام امام حسین (ع) نیز تأکید فراوانی داشتند. او عاشورا را "مکتب" و "انقلاب" میدانست که درس آزادگی، شهامت و مبارزه با ظلم را میآموزد.
نمادگرایی: حسین (ع) برای ایشان، نماد مبارزه با طاغوت، احیای امر به معروف و نهی از منکر، و قیام برای اصلاح امت بود. بُعد عرفانی شهادت (عشق به خدا) با بُعد اجتماعی آن (مبارزه برای عدالت) در هم میآمیزد.
شباهتها و تفاوتها
شباهتها: همه این عارفان، فارغ از رویکردهای متفاوتشان، بر عشق الهی، ایثار و فنای فیالله امام حسین (ع) تأکید دارند. آنها شهادت او را نه یک شکست، بلکه اوج پیروزی معنوی و وصال میدانند. همگی به نوعی به جایگاه رفیع و قدسی امام حسین (ع) در عالم غیب و شهود اذعان دارند.
تفاوتها:
تمرکز عطار بر "معرفت" و "ولیّ حق و پیمبر" بودن: عطار شاید بیش از دیگران بر جنبه معرفتی و ولایت مطلقه حسین (ع) تأکید دارد که او را همتراز با پیامبران و منبع نور معرفت میداند.
تأکید مولانا بر "نو شدن کربلا": مولانا بیشتر به تجلی و تکرار کربلا در هر عصر و درون هر سالک میپردازد.
تأکید امام خمینی (ره) بر "بعد انقلابی": امام خمینی (ره) علاوه بر عرفان، بعد اجتماعی و سیاسی قیام حسین (ع) را نیز به شدت برجسته کرد.
در مجموع، عطار یکی از پیشگامان تبیین جنبههای عمیق عرفانی واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین (ع) در ادبیات فارسی است و نگاه او بر بسیاری از عارفان پس از خود تأثیر گذاشته است.