برای بررسی جایگاه "علم" (پرچم) و "علمدار" در فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، باید به منابع تاریخی، اساطیری و ادبی آن دوران، بهویژه آنچه در شاهنامه فردوسی بازتاب یافته، رجوع کنیم. در این دوره، پرچم نه فقط یک نشان نظامی، بلکه نمادی عمیق از هویت ملی، مشروعیت فرمانروایی، و قدرت اساطیری بود.
۱. "علم" (درفش/رایت) به مثابه نماد هویت و مشروعیت
در ایران باستان، واژهی رایج برای پرچم "درفش" بود، مانند "درفش کاویانی". این درفشها صرفاً تکهای پارچه نبودند، بلکه حامل معانی عمیق سیاسی، مذهبی و ملی بودند:
نماد پادشاهی و مشروعیت: هر پادشاه یا سلسلهای درفش خاص خود را داشت که نشانهی مشروعیت و حقانیت حکومت او بود. برافراشته شدن درفش پادشاهی، اعلام آغاز فرمانروایی و قدرت او بود.
هویت ملی: "درفش کاویانی" برجستهترین نمونه است. این درفش که بر اساس روایتها، پیشبند چرمین کاوه آهنگر بود و با جواهرات تزئین شد، پس از پیروزی بر ضحاک به نماد شورش علیه ظلم و برقراری عدالت تبدیل شد. این درفش به مهمترین نماد هویت ملی ایرانیان در دوران ساسانی تبدیل شد و وجود آن نشانهی پایداری ایرانشهر بود.
تقدس و برکت: درفشها اغلب با نمادهای مذهبی یا حیوانی (مانند سیمرغ یا عقاب) آراسته میشدند که برایشان قداست و برکت به ارمغان میآورد. برخی درفشها باور بر این بود که نیروی محافظتی دارند و پیروزی را تضمین میکنند.
رهبری در نبرد: در میدان جنگ، درفش نقطه تمرکز نیروها و نشانهی حضور فرمانده بود. از دست دادن درفش، به معنای از دست دادن روحیه، شکست و فروپاشی صفوف لشکر تلقی میشد.
۲. "علمدار" (درفشدار) به مثابه نماد شجاعت و فداکاری
فردی که مسئول حمل درفش بود، "درفشدار" نامیده میشد. این عنوان بسیار مهم و خطیر بود و تنها به شجاعترین، وفادارترین و مورد اعتمادترین افراد سپرده میشد:
جایگاه والا: درفشدار جایگاهی بسیار مهم در سلسله مراتب نظامی و حتی دربار داشت. او همواره نزدیک به پادشاه یا فرمانده ارشد بود.
شجاعت و وفاداری: حمل درفش در میدان نبرد، نیازمند شجاعتی فوقالعاده بود. درفشدار باید آماده میبود تا جان خود را برای حفظ درفش فدا کند، زیرا افتادن درفش به زمین نشانهی شکست و ناامیدی بود. او نماد مقاومت تا پای جان بود.
مسئولیت استراتژیک: درفشدار باید موقعیت درفش را حفظ میکرد تا نیروها بتوانند جایگاه فرماندهی را تشخیص دهند و صفوف خود را منظم نگه دارند. او در واقع چشم و رهبر بصری لشکر در بحبوحهی نبرد بود.
نمودها در ادبیات (بهویژه شاهنامه):
شاهنامه فردوسی به عنوان مهمترین منبع برای درک فرهنگ ایران باستان، سرشار از اشارات به درفش و درفشداران است:
درفش کاویانی: فردوسی بارها به "درفش کاویانی" اشاره میکند و آن را نماد پادشاهی عادل و پیروزی ایران میداند.
ز چرم و ز آهن وز چوب و سیم برافراختند درفش کاویان که بود از ستم رسته ایرانزمین (اشاره به آغاز درفش کاویانی)
اهمیت درفش در نبرد: در شاهنامه، نبردها اغلب با برافراشتن درفش آغاز میشوند و سقوط درفش، پایان نبرد یا شکست را اعلام میکند.
درفش همایون چو برداشتند همه لشکر اندر پیاش تاختند
درفشدار و فداکاری: اگرچه ممکن است واژهی "علمدار" به معنای دقیق کنونی در شاهنامه کمتر به کار رفته باشد (و "درفشدار" رایجتر است)، اما مفهوم فرد فداکار و شجاعی که مسئول پرچم است، کاملاً در آن تبلور یافته است. قهرمانان بسیاری حاضرند جانشان را برای حفظ درفش فدا کنند.
نتیجهگیری:
در فرهنگ ایران پیش از اسلام، "علم" (درفش) نه تنها یک نشان نظامی، بلکه نمادی از هویت ملی، مشروعیت پادشاهی، قداست و پیروزی بود. "علمدار" (درفشدار) نیز فردی با جایگاه بسیار والا بود که نماد شجاعت، وفاداری و فداکاری بیقید و شرط برای پادشاه و میهن محسوب میشد. این مفاهیم عمیقاً در بستر اساطیر و حماسههای ایرانی ریشه داشتند و به شکلی قدرتمند در ادبیات آن دوران، بهویژه شاهنامه فردوسی، بازتاب یافتهاند.