مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم هجری، در سرتاسر آثار خود، بهویژه در دیوان شمس و مثنوی معنوی، بارها به امام حسین (ع) اشاره کرده است. این اشارات فراتر از یک ارجاع تاریخی صرف است؛ مولانا امام حسین (ع) را به عنوان نمادی والا و چندوجهی از مفاهیم عمیق عرفانی و انسانی به کار میگیرد: عشق حقیقی، ایثار بینظیر، صبر و رضا، مبارزه با ظلم، و اوج معرفت و بصیرت.
برای مولانا، امام حسین (ع) نه تنها پیشوای شهیدان کربلاست، بلکه الگویی کامل برای هر سالکی است که در پی رسیدن به حقیقت و وصال معشوق ازلی است.
امام حسین (ع): تجلی عشق و فداکاری
مولانا، امام حسین (ع) را تجلیگاه عشق مطلق میداند؛ عشقی که حاضر است همه چیز، حتی جان، را در راه معشوق فدا کند. این فداکاری از سر جبر نیست، بلکه از سر آگاهی و اشتیاق است.
فداکاری جان در راه عشق پایدار: در غزل شماره ۳۳۸ دیوان شمس، مولانا به وضوح به این جنبه اشاره میکند:
که آب امروز تیغ آبدارست حسین کربلایی آب بگذار که ملک عشق ملک پایدارست
این بیت نشان میدهد که امام حسین (ع) از "آب" (نماد حیات مادی) چشم پوشید، زیرا "ملک عشق" را پایدارتر و والاتر از هر چیز دنیوی میدانست. این اوج فداکاری از سر عشق است.
شهادت به مثابه اوج عشقبازی: در غزل ۲۳۰، مولانا شهادت را به مثابه اوج این عشقبازی میبیند:
دلست همچو حسین و فراق همچو یزید که بوک دررسدش از جناب وصل صلا
در این بیت، "دل" انسان عاشق به امام حسین (ع) تشبیه شده که در جدال با "فراق" (یزید)، در پی "وصل" الهی است و شهادت راهی برای رسیدن به این وصال است.
امام حسین (ع) و یزید: نماد حق و باطل در درون و بیرون
مولانا غالباً از تقابل حسین و یزید به عنوان نمادی از مبارزه همیشگی حق و باطل استفاده میکند. این تقابل میتواند در سطح بیرونی (مبارزه با ظلم و ستم) و همچنین در سطح درونی (مبارزه با نفس و هوای نفسانی) معنا شود.
مبارزه با نفس اماره: در غزل شماره ۸۷۹ دیوان شمس، "غم" (که میتواند نمادی از رنج و بلای درونی باشد) را به "حسین" و "یزید" را به نمادی از نیرویی که قصد نابودی حسین را دارد، تشبیه میکند:
ای غم بکش مرا که حسینم توی یزید گوهر مزاد کرد که این را کی می خرد
این بیت میتواند اشارهای به این باشد که دل انسان (حسین) باید در برابر نفس اماره (یزید) مقاومت کند و در این مبارزه، گاهی باید از خود گذشت تا به گوهر حقیقت دست یافت.
انتخاب میان نور و تاریکی: در غزل ۳۱۸۲، مولانا مستقیماً مخاطب را به انتخاب راه حسین (ع) دعوت میکند:
تو روشنی چشم حسینی نه یزیدی صالحت و بایعت مع العشق علی ان
اینجا "حسین" نماد روشنایی چشم، بصیرت و راه حق است، در حالی که "یزید" نماد تاریکی و گمراهی. مولانا مخاطب را به همبایعتی با عشق و پیروی از راه حسین (ع) فرا میخواند.
امام حسین (ع) و امام حسن (ع): نمادهای ایثار و سخاوت
مولانا گاهی امام حسین (ع) و امام حسن (ع) را در کنار هم میآورد و هر دو را نمادی از ایثار و بخشندگی میداند؛ یکی با خون خود (امام حسین) و دیگری با سخاوت (امام حسن).
جراحت و جام: در غزلهای ۶۰۴ و ۶۲۶ دیوان شمس، مولانا میگوید:
زخمی چو حسین ستش جامی چو حسن دارد
این بیت، به "زخم" و شهادت امام حسین (ع) در کنار "جام" (نماد سخاوت و مصلحتاندیشی) امام حسن (ع) اشاره دارد. هر دو بزرگوار به شیوه خود در راه خدا ایثار کردند.
خون خود در زهر کشیدن: در غزل ۱۹۴۳، این تم به شکلی دیگر مطرح میشود:
چون حسینم خون خود در زهر کش همچون حسن
اینجا اشارهای است به شهادت امام حسین (ع) با خون و مصلحت امام حسن (ع) که گویا زهر را نوشید. این نشاندهنده فداکاری هر دو امام در راه دین است.
امام حسین (ع) و مقام تسلیم و رضا
در مثنوی معنوی، مولانا گاه از امام حسین (ع) در بستر مفاهیم فلسفی و عرفانیتر استفاده میکند تا مقام تسلیم و رضا در برابر اراده الهی را بیان کند.
قلم در دست کاتب: در مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۲۵، مولانا اراده انسان را در برابر قدرت الهی، به "قلم در دست کاتب" تشبیه میکند و خطاب به حسین میگوید:
چون قلم در دست کاتب ای حسین دیده و دل هست بین اصبعین
این بیت، اوج تسلیم و رضا به قضای الهی را نشان میدهد؛ همانگونه که قلم، ارادهای از خود ندارد و تنها در دستان کاتب حرکت میکند، انسان نیز در برابر اراده الهی باید تسلیم باشد. این اشاره به مقام امام حسین (ع) در تسلیم مطلق در برابر تقدیر الهی است.
امام حسین (ع) در مجالس عرفانی و سماع
مولانا همچنین به نقش مقام حسینی در موسیقی و سماع اشاره دارد؛ "حسینی" یکی از مقامهای موسیقی سنتی ایرانی است که میتواند حالتی از حزن، عشق و شور را القا کند. این اشاره نشاندهنده عمق نفوذ واقعه کربلا و شخصیت امام حسین (ع) در فرهنگ و هنر ایرانی است.
آغاز کن حسینی: در غزل ۴۵۷ دیوان شمس، مولانا میگوید:
آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت کان زیر خرد و زیر بزرگانم آرزوست
اینجا به نظر میرسد اشاره به این است که آغاز سخن (یا شاید موسیقی و سماع) باید با حالتی از حزنی آمیخته با عشق و معرفت (مانند حال و هوای حسینی) باشد.
در پرده حسینی عشاق را درآور: در غزل ۲۹۶۳ دیوان شمس:
در پرده حسینی عشاق را درآور وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی
این بیت نیز به همین مقام موسیقیایی اشاره دارد که میتواند دل عشاق را با حزنی معنوی و شور درونی، به سمت گشایش و نور سوق دهد.
در مجموع، مولانا از شخصیت امام حسین (ع) به عنوان یک ** archetype** عرفانی بهره میبرد تا مفاهیم عمیق عشق الهی، ایثار، آزادگی، مبارزه با ظلم درونی و بیرونی، صبر و تسلیم در برابر حق را به مخاطبان خود منتقل کند. امام حسین (ع) در آثار مولانا، بیش از یک شخصیت تاریخی، یک تجلیگاه ابدی از حقیقت و کمال انسانی است.