همانطور که دیدید، واژه «تخم» در شاهنامه فردوسی بسیار پرکاربرد و با ظرافت در معانی مختلفی به کار رفته است. با بررسی ابیات بالا، میتوانیم کلیدواژههایی را که معنای «تخم» را در هر بافت روشن میکنند، استخراج کنیم:
کشت و زرع (معنی تحتاللفظی):
تخم (و) کشت و درود: اشاره به بذرپاشی، کشت و برداشت محصولات کشاورزی.
تخم گیاه / تخم گندم: بذر گیاهان یا دانه گندم.
پراگندن تخم / کاشتن تخم: عمل بذرپاشی.
بر و تخم و گاو: اشاره به محصولات کشاورزی و دامداری.
نسل و تبار (معنی پرکاربردتر):
تخم کیان / تخمه کیان: نژاد و خاندان پادشاهان کیانی (بسیار رایج).
تخم فریدون / تخم ایرج / تخم سام / تخم گشتاسپ / تخم لهراسپ / تخم ساسان / تخم ضحاک / تخم جمهور / تخم نرسی / تخم آرش / تخم اسفندیار / تخم دارا: اشاره به نژاد، نسب، تبار یا خاندان افراد خاص و نامدار.
تخم بزرگان / تخم شاهان / تخم شهریار / تخم مهان / تخم شاهنشهان: نژاد و تبار افراد بلندمرتبه و پادشاهی.
تخم دستان: نسل و خاندان زال (دستان).
ز تخم کدامین گهر: از نژاد و اصالت کدام خاندان.
تخم پاکیزه / تخم پاک: نژاد اصیل و بدون ناپاکی.
تخم بد نژاد / تخم بد گوهر آهرمن: نژاد پست و اهریمنی.
تار و پود: کنایه از ریشه و اساس یک نسل.
برکندن تخم: کنایه از نابودی کامل نسل.
ریشه و پیامد (معنی استعاری و اخلاقی):
تخم نیکی / تخم خوب / تخم خیر: بذر کار نیک، اعمال پسندیده.
تخم بدی / تخم زشتی / تخم کژی: بذر کار بد، اعمال ناپسند.
تخم کین / تخم پرخاش: بذر دشمنی، نزاع و ستیزه.
تخم زفتی: بذر غرور، خودکامگی یا سرکشی.
تخمت آمد ببار: کنایه از نتیجه و پیامد اعمال (بذر کاشته شده) که اکنون به ثمر رسیده است.
با توجه به این کلیدواژهها، میتوان دریافت که فردوسی از واژه «تخم» با گستره معنایی وسیعی استفاده کرده و آن را به یکی از واژههای پرمفهوم و نمادین شاهنامه تبدیل کرده است.