«تخم» در شاهنامه فردوسی، بسته به بیت، معانی گوناگونی دارد. این کلمه هم به معنای تحتاللفظی «دانه» یا «بذر» به کار رفته و هم به صورت مجازی برای اشاره به «نسل»، «نژاد»، «ریشه» و حتی «منشأ» یک صفت یا واقعه.
معنی «تخم» در ابیات شاهنامه:
۱. فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳
... چراگاه مردم بدان برفزود / پراگند پس تخم و کشت و درود / برنجید پس هر کسی نان خویش ...
معنی: در اینجا «تخم» به معنی بذر یا دانه گیاهان است که برای کشاورزی استفاده میشود.
تفسیر بیت: چراگاه مردم به برکت آن افزایش یافت؛ سپس بذرها را پراکنده و کشت و درو کرد، و بعد هر کس نان خود را به دست آورد.
۲. فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶
... بگو مر مرا تا که بودم پدر / کیم من ز تخم کدامین گهر / چه گویم کیم بر سر انجمن ...
... یکی مرد بد نام او آبتین / ز تخم کیان بود و بیدار بود / خردمند و گرد و بی آزار بود ...
معنی: در هر دو مورد، «تخم» به معنی نژاد، نسب، تبار یا اصالت است.
تفسیر بیت: به من بگو پدرم که بود؟ من از نژاد و تبار کدام گوهر (خاندان) هستم؟ در جمع چه بگویم که کیستم؟... مردی بود به نام آبتین، که از نژاد پادشاهان (کیان) بود و هوشیار، خردمند، دلاور و بیآزار بود.
۳. فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷
... یکی محضر اکنون بباید نوشت / که جز تخم نیکی سپهبد نکشت / نگوید سخن جز همه راستی ...
معنی: در اینجا «تخم» به صورت مجازی به معنی ریشه، منشأ یا بذر نیکی (اعمال نیک) است.
تفسیر بیت: اکنون باید سندی نوشت که این سپهبد جز بذر نیکی نکاشته (جز کار نیک نکرده) و سخنی جز راستی نمیگوید.
۴. فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰
... گشاد جهان بر کمربست تست / ز تخم کیان ما دو پوشیده پاک / شده رام با او ز بیم هلاک ...
معنی: «تخم» به معنی نژاد و نسب است، بهویژه نژاد پاک پادشاهان کیانی.
تفسیر بیت: دنیا بر تو که آمادهای گشوده شد (کنایه از قدرت یافتن تو). ما دو تن که از نژاد پاک پادشاهان بودیم، از ترس هلاکت با او رام و فرمانبردار شدیم.
۵. فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴
... بد از من که هرگز مبادم میان / که ماده شد از تخم نره کیان / به اختر کس آن دان که دخترش نیست ...
معنی: «تخم» در اینجا به معنی نطفه یا بذر مردانه است، که به منشأ زیستی فرزند اشاره دارد.
تفسیر بیت: از من بد بود، که هرگز (فرزندی) نداشته باشم، که از نطفه (تولید مثل) مردان کیانی، فرزندی دختر به دنیا آمد. سعادتمند کسی است که دختر نداشته باشد.
۶. فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱
... که چندان زمان یابم از روزگار / که از تخم ایرج یکی نامور / بیاید برین کین ببندد کمر ...
معنی: «تخم» به معنی نسل، فرزند یا زاده است.
تفسیر بیت: که آنقدر از روزگار عمر یابم تا از نسل ایرج، یک شخص نامدار بیاید و کمر به گرفتن این کین (انتقام) ببندد.
۷. فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲
... گر این کودک از پاک پشت من است / نه از تخم بد گوهر آهرمن است / از این بر شدن بنده را دست گیر ...
معنی: در اینجا «تخم» به معنی منشأ، اصل و نژاد است، در تقابل با نژاد شیطانی اهریمن.
تفسیر بیت: اگر این کودک از نسل پاک من است و نه از نژاد بد و اهریمنی، در این ترقی و پیشرفت این بنده (کودک) را یاری کن.
۸. فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰
... ندیدم که ماندی جوان را بجای / بویژه که باشد ز تخم بزرگ / چو بی جفت باشد بماند سترگ ...
معنی: «تخم» به معنی نژاد و تبار اصیل و بزرگ است.
تفسیر بیت: ندیدم که جوانی بیحرکت و بیکار بماند، بهویژه اگر از نژاد بزرگ باشد؛ چون اگر بیهمتا باشد، بزرگ و نیرومند میماند.
۹. فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲
... ز کابل برآرد به خورشید خاک / نخواهد که از تخم ما بر زمین / کسی پای خوار اندر آرد به زین ...
معنی: «تخم» به معنی فرزندان، نوادگان یا نسل است.
تفسیر بیت: او از کابل تا خورشید خاک بلند میکند (کنایه از قدرت و عظمت). نمیخواهد که کسی از نسل ما بر روی زمین، پایش را خوار و بیمقدار در رکاب بگذارد (کنایه از اینکه کسی از نسلشان تحقیر یا ناتوان شود).
۱۰. فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴
... فریدون ز ضحاک گیتی بشست / بترسم که آید ازان تخم رست / نباید که بر خیره از عشق زال ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا بازماندگان است.
تفسیر بیت: فریدون جهان را از ضحاک پاک کرد. میترسم که از آن نسل (ضحاک) کسی بروید (ظاهر شود). نباید که بیجهت از عشق زال...
۱۱. فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶
... که زنده ببیند جهانبین من / ز تخم تو گردی به آیین من / کنون شد مرا و ترا پشت راست ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا فرزندان است.
تفسیر بیت: که چشم جهانبین من زنده ببیند که از نسل تو دلاوری مطابق آیین من ظاهر شود. اکنون پشت من و تو استوار شد.
۱۲. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۵
... برین خستگی نیز خسته شوند / ز تخم فریدون مگر یک دو تن / برد جان ازین بی شمار انجمن ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا بازماندگان است.
تفسیر بیت: بر این سختی و جراحت نیز زخمی شوند (کشته شوند). مگر یک یا دو نفر از نسل فریدون بتوانند جان خود را از این جمع بیشمار (انبوه دشمنان) نجات دهند.
۱۳. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی زوطهماسپ » پادشاهی زوطهماسپ
... بتابد ز دیهیم او بخردی / ز تخم فریدون بجستند چند / یکی شاه زیبای تخت بلند ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا تبار است.
تفسیر بیت: از تاج او خردمندی و دانایی بدرخشد. چند نفر از نسل فریدون را جستجو کردند (تا پادشاهی را به یکی از آنها بدهند)، یکی پادشاه شایسته تخت بلند شد.
۱۴. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۳
... ز گیتی یکی آفرین خاست نو / شهی باید اکنون ز تخم کیان / به تخت کیی بر کمر بر میان ...
... یکی شاه با فر و بخت جوان / ز تخم فریدون یل کیقباد / که با فر و برزست و با رای و داد
معنی: در هر دو مورد، «تخم» به معنی نژاد و تبار است.
تفسیر بیت: از جهان یک آفرین و ستایش جدید برخاست. اکنون پادشاهی از نژاد کیان باید که بر تخت پادشاهی، کمر (قدرت) ببندد... پادشاهی با شکوه و بخت جوان، کیقباد پهلوان از نژاد فریدون، که دارای شکوه و بزرگی و خرد و عدالت است.
۱۵. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۵
... بخندید و گفتش که ای پهلوان / ز تخم فریدون منم کیقباد / پدر بر پدر نام دارم به یاد ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا تبار است.
تفسیر بیت: او خندید و به او گفت که ای پهلوان، من کیقباد از نسل فریدون هستم. نام من از پدر به پدر (در خاندان) به یادگار مانده است.
۱۶. فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۳
... بزرگان پیشین ندیدند راه / نه از تخم ایرج جهان پاک شد / نه زهر گزاینده تریاک شد ...
... به کینه یکی نو در اندر گشاد / سواری پدید آمد از تخم سام / که دستانش رستم نهادست نام ...
معنی: در قسمت اول، «تخم» به معنی نسل یا فرزندان است (اشاره به اینکه نسل ایرج نتوانست جهان را پاک کند). در قسمت دوم، به نسب و تبار سام اشاره دارد.
تفسیر بیت: بزرگان پیشین راه (حل) را ندیدند؛ جهان نه از نسل ایرج پاک شد و نه آن زهر گزنده (نفرت و کین) به پادزهر تبدیل شد... در راه انتقام، در تازهای گشوده شد. سواری از نژاد سام پدیدار شد که دستان (زال) نام او را رستم گذاشت.
۱۷. فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۴
... وزو بر روان فریدون درود / کزو دارد این تخم ما تار و پود / گر از تور بر ایرج نیک بخت ...
معنی: «تخم» در اینجا به معنی نسل یا تبار است که به ریشه و اساس تبار فعلی اشاره دارد.
تفسیر بیت: و بر روان فریدون درود باد، که نژاد ما تار و پود خود را از او دارد. اگر از تور بر ایرج نیکبخت...
۱۸. فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۲
... شنیدم که گاه مرا درخورست / که پاکیزه تخمست و پاکیزه تن / ستوده به هر شهر و هر انجمن ...
معنی: «تخم» به معنی نژاد و اصالت است.
تفسیر بیت: شنیدم که او برای تخت و جایگاه من مناسب است، چرا که از نژادی پاک و تنی پاکیزه است، و در هر شهر و هر انجمنی ستوده شده است.
۱۹. فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۵
... همی بآسمان اندر آید سرم / ز تخم کیم وز کدامین گهر / چه گویم چو پرسد کسی از پدر ...
... ازیرا سرت ز آسمان برترست / که تخم تو زان نامور گوهرست / جهان آفرین تا جهان آفرید ...
معنی: در هر دو مورد، «تخم» به معنی نژاد، اصل، تبار یا ذات و گوهر وجودی است.
تفسیر بیت: سرم به آسمان میرسد. از کدام نژاد و از کدام اصل و گوهر هستم؟ چه بگویم وقتی کسی از پدرم بپرسد؟... از این رو سر تو از آسمان هم بلندتر است که ریشه و ذات تو از آن گوهر نامدار (پهلوان) است. از زمانی که جهان آفرین، جهان را آفرید...
۲۰. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳
... پذیره شود رای را جفت من / هم از تخم خویشش یکی زن دهم / نه از نامداران برزن دهم ...
... مرا دخترانند مانند تو / ز تخم تو و پاک پیوند تو / گر از تخم کی آرش و کی پشین / بخواهد به شادی کند آفرین ...
... که ماند ز تو نام من یادگار / ز تخم تو آید یکی شهریار / چنان کز تو من گشته ام تازه روی ...
معنی: در تمام این موارد، «تخم» به معنی نسل، فرزندان یا تبار است.
تفسیر بیت: همسر من این نظر را میپذیرد. من به او زنی از نسل خودم میدهم، نه از زنان نامدار محله... من دخترانی دارم که شبیه تو هستند، از نسل تو و پیوند پاک تو. اگر از نسل کیآرش و کیپشین بخواهد، با شادی آفرین خواهد گفت... تا نام من از تو به یادگار بماند، پادشاهی از نسل تو خواهد آمد، همانطور که من از تو (با وجود تو) تازه رو شدهام.
۲۱. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹
... سه چیزست بر تو که اندر جهان / کسی را نباشد ز تخم مهان / یکی آنک از تخمه کیقباد / همی از تو گیرند گویی نژاد ...
... که بارش بود زهر و برگش کبست / ز کاووس وز تخم افراسیاب / چو آتش بود تیز یا موج آب ...
... ز بخت آنچ پرسند پاسخ بود / ز تخم فریدون وز کیقباد / فروزنده تر زین نباشد نژاد ...
... ورا من کشیده به توران زمین / پراگندم اندر جهان تخم کین / شمردم همه باد گفتار شاه ...
معنی: در بیشتر موارد، «تخم» به معنی نژاد، تبار یا نسب است (نژاد بزرگان، نژاد کیقباد، نژاد افراسیاب، نژاد فریدون و کیقباد). اما «تخم کین» به صورت استعاری به معنی بذر دشمنی و انتقام است.
تفسیر بیت: سه چیز است بر تو که در جهان هیچکس از نژاد بزرگان ندارد. یکی اینکه از تبار کیقباد، نسب خود را از تو میگیرند... که میوه آن زهر و برگش تلخ است. از کاووس و از نژاد افراسیاب، که مانند آتش تیز یا موج آب است... هر چه درباره بخت بپرسند، پاسخ آن است که از نبار فریدون و کیقباد، هیچ نژادی فروزندهتر از این نیست... او را من به سرزمین توران کشیدم و بذر کینه را در جهان پراکندم. همه گفتار شاه را بیاهمیت شمردم.
۲۲. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱
... که ای برتر از گردش روزگار / یکی شاخ پیدا کن از تخم من / چو خورشید تابنده بر انجمن ...
معنی: «تخم» به معنی نسل یا فرزند است.
تفسیر بیت: ای کسی که برتر از گردش روزگار هستی، شاخهای (فرزندی) از نسل من پدیدار کن که مانند خورشید درخشان در میان جمع باشد.
۲۳. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲
... بدرند بر بر همه چادرش / زنندش همی چوب تا تخم کین / بریزد برین بوم توران زمین ...
معنی: «تخم کین» به صورت مجازی به معنی ریشه و بذر دشمنی یا انتقام است که با از بین بردن شخص، ریشه کینه نیز خشک میشود.
تفسیر بیت: همه چادرهایش را بر تنش پاره میکنند. او را با چوب میزنند تا بذر کینه و انتقام بر این سرزمین توران بریزد (از بین برود).
۲۴. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۴
... بدو گفت خوی بد ای شهریار / پراگندی و تخمت آمد ببار / ترا مهر سودابه و بدخوی ...
... چنین گفت کاینت سر کین نخست / پراگنده شد تخم پرخاش و رست / همه بوم و بر آتش اندرفگند ...
معنی: در مورد اول، «تخمت آمد ببار» به صورت مجازی به معنی «نتیجه و پیامد اعمالت نمایان شد» است. در مورد دوم، «تخم پرخاش» به معنی بذر ستیزه و نزاع است.
تفسیر بیت: به او گفت که ای پادشاه، خوهای بد را پراکنده کردی و نتیجهاش (بذر کارهایت) به بار نشست. تو عشق سودابه و خوی بد داری... چنین گفت که این آغاز انتقام است. بذر ستیزه و نزاع پراکنده شد و رویید. همه سرزمین و خانه را به آتش کشید.
۲۵. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸
... بر آنم که پور سیاوش توی / ز تخم کیانی و کیخسروی / چنین داد پاسخ ورا شهریار ...
معنی: «تخم» به معنی نسب و تبار است.
تفسیر بیت: بر این باورم که تو پسر سیاوش هستی، از نژاد کیانی و کیخسروی. پادشاه این گونه به او پاسخ داد.
۲۶. فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱
... که آمد ز توران جهاندار شاد / سر تخمه نامور کیقباد / فرستاده بختیار و سوار ...
... ز خسرو مزن پیش من داستان / جهاندار کز تخم افراسیاب / نشانیم بخت اندر آید به خواب ...
... گر از تور دارد ز مادر نژاد / هم از تخم شاهی نپیچد ز داد / به توران و ایران چنو نیو کیست ...
معنی: در تمام موارد، «تخم» به معنی نژاد و تبار است. «سر تخمه» یعنی سرسلسله یا ریشه نژاد.
تفسیر بیت: که پادشاه خوشحال از توران آمد، سرسلسله نژاد نامور کیقباد، فرستادهای خوشبخت و سوارکار... درباره خسرو پیش من داستانی نگو. پادشاهی که اگر از نژاد افراسیاب باشد، بخت من (با یادآوری او) به خواب خواهد رفت... اگر از سوی مادر نژاد توری (توران) دارد، باز هم از نژاد پادشاهی از عدل و داد روی برنمیتابد. چه کسی در توران و ایران مانند او دلاور است؟
۲۷. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱
... نیازد به بد دست و بد نشنود / نژاد آنک باشد ز تخم پدر / سزد کاید از تخم پاکیزه بر / هنر گر بیاموزی از هر کسی ...
معنی: «تخم» در اینجا به معنی نطفه، منشأ یا بذر وجودی است که به پاکی و اصالت وراثت اشاره دارد.
تفسیر بیت: به بدی دست دراز نمیکند و سخن بد نمیشنود. کسی که نژادش از نطفه (تولید مثل) پدر باشد، شایسته است که از نطفهای پاکیزه به دنیا آید. اگر هنر از هر کسی بیاموزی...
۲۸. فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
... چو گودرز و چون رستم و گستهم / چو برزین گرشاسپ از تخم جم / چو گیو و چو رهام کار آزمای ...
معنی: «تخم» به معنی نسب و تبار است.
تفسیر بیت: مانند گودرز و رستم و گستهم، و مانند برزین گرشاسپ که از نژاد جم است، و مانند گیو و رهام که تجربهکارند...
۲۹. فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۶
... کزین پرسش اکنون ترا چیست رای / من از تخم شاه آفریدون گرد / کزان تخمه کس در جهان نیست خرد / چو بشنید گشتاسپ برداشت پای ...
معنی: در هر دو مورد، «تخم» به معنی نسل و تبار است.
تفسیر بیت: از این پرسش اکنون نظر تو چیست؟ من از نسل پادشاه بزرگ آفریدون هستم، که از آن نژاد، کسی در جهان خرد (کوچک و بیاهمیت) نیست. چون گشتاسپ شنید، برخاست.