برای مقایسه مفهوم "غارت" در شاهنامه فردوسی و دیدگاه فرانسه، باید به تفاوتهای بنیادین در خاستگاههای فکری و تاریخی هر دو نگاه توجه کرد. شاهنامه یک اثر حماسی-اخلاقی باستانی است که بر دادگری و نظم تأکید دارد، در حالی که دیدگاه فرانسه، بهویژه در دوران امپراتوری استعماری، با مفاهیمی چون "مأموریت متمدنسازی" (Mission Civilisatrice)، گسترش نفوذ و بهرهبرداری از منابع گره خورده است.
1. مفهوم "غارت" در شاهنامه فردوسی
در شاهنامه، "غارت" همواره دارای بار معنایی منفی، مخرب و مذموم است. این عمل نه تنها از نظر اخلاقی محکوم است، بلکه به تباهی، بیعدالتی، هرج و مرج و در نهایت به زوال جامعه و حکومت میانجامد.
ضد ارزش اخلاقی و دادگری: فردوسی غارت را همتراز با "کژی"، "بدی" و "ستم" میداند. پادشاهان دادگر از آن پرهیز میکنند و غارتکنندگان (مانند ضحاک یا افراسیاب) نماد شرارت و بیعدالتی هستند. این عمل به هیچ وجه برای یک حاکم عادل توجیه ندارد و هرگز به صلاح جامعه نیست.
پیامدهای ویرانی و خشونت: غارت در شاهنامه با "کشتن"، "سوختن" و "جنگ و جوش" همراه است. این تصویر نشان میدهد که غارت صرفاً به معنای تصاحب اموال نیست، بلکه شامل از بین بردن زیرساختها، کشتار مردم و ایجاد وحشت و ناامنی است.
نشانگر ضعف و بیثباتی حکومت: رواج غارت در یک سرزمین، گواه ناتوانی حکومت در برقراری امنیت و حفظ نظم است. وقتی "تخت شاهنشهان بیکار شد"، یعنی حکومت ضعیف شده، "جهان پر از غارت و سوختن" میشود. این بینظمی و ستم در نهایت به سقوط و انتقال قدرت منجر خواهد شد.
عمل متجاوزان: غارت اغلب توسط نیروهای مهاجم و خارجی (مانند ترکان، رومیان یا بلوجیان) انجام میشود که هدفشان چپاول منابع، تضعیف دشمن و تحمیل سلطه است.
خلاصه: از منظر فردوسی، غارت یک ضد ارزش مطلق است که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و همواره به شر و تباهی میانجامد. این عمل ریشه در ستم و کژی دارد و به فروپاشی نظام دادگری منجر میشود.
2. مفهوم "غارت" در دیدگاه فرانسه (دوران امپراتوری استعماری/دولت مدرن)
دیدگاه فرانسه نسبت به "غارت" در طول تاریخ، به ویژه در دوران استعمار، پیچیدگیهایی دارد. در حالی که قوانین داخلی فرانسه غارت را محکوم میکرد، اقدامات گستردهای که در سرزمینهای مستعمره انجام شد، از سوی بسیاری به عنوان نوعی "غارت" سیستماتیک تفسیر میشود:
"استخراج" منابع در دوران استعمار: فرانسه، مانند سایر قدرتهای استعماری، به طور گستردهای از منابع طبیعی و ثروتهای کشورهای مستعمره (مانند الجزایر، هندوچین، کشورهای آفریقایی) بهرهبرداری میکرد. این بهرهبرداری، که اغلب تحت لوای "توسعه"، "پیشرفت" یا "مأموریت متمدنسازی" توجیه میشد، از دیدگاه بومیان و تحلیلگران پسااستعماری، نوعی "غارت سیستماتیک" محسوب میشد. هدف این بود که مواد خام و محصولات کشاورزی برای صنایع و بازارهای فرانسه تأمین شود.
تصرف و انتقال آثار فرهنگی: فرانسه نیز مانند دیگر قدرتهای استعماری، اقدام به جمعآوری و انتقال آثار باستانی و میراث فرهنگی از مستعمرات به موزههای خود (مانند موزه لوور یا موزه کوآی برانلی) کرده است. این اقدامات که گاه با نام "حفاظت" یا "مطالعه" توجیه میشدند، از سوی کشورهای مبدأ به عنوان "غارت فرهنگی" و سلب مالکیت از هویت ملیشان مورد انتقاد قرار میگیرند.
نبرد برای "تمدن": ایدئولوژی "مأموریت متمدنسازی" فرانسویها، به آنها اجازه میداد تا با این توجیه که در حال آوردن تمدن و پیشرفت به ملتهای "عقبمانده" هستند، دست به اعمالی بزنند که از سوی دیگران مصداق سلب مالکیت و بهرهکشی بود. این یک توجیه ایدئولوژیک برای اقداماتی بود که میتوانست "غارت" محسوب شود.
محکومیت "غارت" آشکار و خشونتآمیز: در داخل فرانسه و در چارچوب قوانین مدنی، "غارت" به معنای دزدی، چپاول و بیقانونی به شدت محکوم بود. دولت فرانسه در دوران مدرن نیز، به عنوان یک بازیگر بینالمللی، به طور رسمی هرگونه "غارت" و چپاول در مناطق درگیر جنگ یا بحران را محکوم میکند و بر لزوم حاکمیت قانون و حفاظت از اموال خصوصی و عمومی تأکید دارد.
روایتهای تاریخی و بحثهای معاصر: در فرانسه مدرن نیز بحثهای فزایندهای درباره میراث استعماری و اقدامات انجامشده در آن دوران، از جمله "غارت"های صورتگرفته، وجود دارد. برخی خواستار بازگرداندن آثار فرهنگی و جبران خسارات هستند.
خلاصه: دیدگاه فرانسه به "غارت" در دوران استعمار دوگانه بوده است: از یک سو، "غارت" صریح و خشونتآمیز را محکوم میکرد، اما از سوی دیگر، به استخراج سیستماتیک و گسترده منابع و ثروتها و تصاحب آثار فرهنگی در مستعمرات دست زد که از سوی بسیاری "غارت سیستماتیک" تلقی میشود. در دوران مدرن، این مسائل به بحثهای تاریخی و اخلاقی تبدیل شدهاند.
3. نقاط مقایسه و تفاوت
ویژگی
غارت در شاهنامه فردوسی
غارت در دیدگاه فرانسه (امپراتوری/دولت مدرن)
بار معنایی اولیه
ذاتاً شر، غیراخلاقی و عامل تباهی مطلق.
دوگانه؛ محکومیت غارت آشکار؛ تفسیر و توجیه "استخراج" و تصاحب منابع در مستعمرات.
ریشه محکومیت
اصول اخلاقی دادگری، نظم و امنیت داخلی.
قوانین داخلی، منافع ملی، و در دوران مدرن، هنجارهای بینالمللی.
مصادیق اصلی
چپاول فیزیکی، کشتار، سوزاندن در جنگ توسط ظالمان/مهاجمان.
استخراج سیستماتیک منابع مستعمرات، تصرف آثار فرهنگی، و در داخل، دزدی و بیقانونی.
عاملان
حاکمان ظالم، سپاهیان بیاخلاق، مهاجمان خارجی.
شرکتهای تجاری، دولت استعماری، ارتش (در مناطق اشغالی)، و افراد متخلف.
پیامدها
ویرانی، ناامنی، زوال حکومت، بدبختی مردم.
ثروتاندوزی برای فرانسه، تضعیف و عقبماندگی مستعمرات، و در دوران مدرن، بحثهای اخلاقی و تاریخی.
بستر فکری
اخلاقی-حماسی، آرمانی، سنتی ایرانی.
امپریالیستی، سودمحور، "مأموریت متمدنسازی" (در دوران استعمار)؛ قانونی، حقوق بشری (در دوران مدرن).
Export to Sheets
تفاوت اصلی این است که فردوسی "غارت" را یک رذیلت اخلاقی مطلق و عامل تباهی میداند که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. نگاه او اخلاقی و جهانی است.
در مقابل، دیدگاه فرانسه در دوران امپراتوری استعماری، "غارت" را در اشکال سیستماتیک (استخراج منابع و تصرف آثار فرهنگی) نه تنها ممنوع نمیدانست، بلکه آن را ابزاری برای قدرت و ثروتآفرینی خود و تحقق "مأموریت متمدنسازی" توجیه میکرد. این اقدامات با قوانین داخلی فرانسه یا قوانین وضعشده در مستعمرات ممکن بود "قانونی" جلوه داده شوند، هرچند از نظر اخلاقی و از دیدگاه ملتهای تحت ستم، مصداق بارز غارت بودند. در دوران مدرن، اگرچه فرانسه به طور رسمی غارت را محکوم میکند، اما میراث اقدامات گذشته همچنان در بحثها و مطالبات تاریخی نمود دارد.
این مقایسه نشان میدهد که فردوسی بر ارزشهای اخلاقی عام و انسانی تأکید دارد، در حالی که دیدگاه فرانسه در طول تاریخ، تحت تأثیر منافع ملی، قدرتطلبی استعماری و سپس هنجارهای حقوقی مدرن، پیچیدگیها و تفاوتهایی را در تعریف و برخورد با مفهوم "غارت" به نمایش میگذارد.