مقایسه مفهوم "غارت" در شاهنامه فردوسی و دیدگاه طالبان چالشبرانگیز است، زیرا فردوسی یک متن ادبی باستانی با رویکردی اخلاقی-حماسی است، در حالی که طالبان یک گروه سیاسی-نظامی-مذهبی (بر پایه تفسیری خاص از فقه حنفی دیوبندی) هستند که رویکردشان به غارت هم تحت تأثیر آموزههای فقهی درباره غنایم جنگی و هم تحت تأثیر عملکرد عملی آنها در میدان است.
1. مفهوم "غارت" در شاهنامه فردوسی
در شاهنامه، "غارت" همواره با بار معنایی منفی، مخرب و مذموم همراه است. این عمل نه تنها از نظر اخلاقی محکوم است، بلکه به تباهی، بیعدالتی، هرج و مرج و در نهایت به زوال جامعه و حکومت میانجامد.
ضد ارزش اخلاقی و دادگری: فردوسی غارت را همتراز با "کژی"، "بدی" و "ستم" میداند. پادشاهان دادگر از آن پرهیز میکنند و غارتکنندگان (مانند ضحاک یا افراسیاب) نماد شرارت و بیعدالتی هستند. این عمل به هیچ وجه برای یک حاکم عادل توجیه ندارد و هرگز به صلاح جامعه نیست.
پیامدهای ویرانی و خشونت: غارت در شاهنامه با "کشتن"، "سوختن" و "جنگ و جوش" همراه است. این تصویر نشان میدهد که غارت صرفاً به معنای تصاحب اموال نیست، بلکه شامل از بین بردن زیرساختها، کشتار مردم و ایجاد وحشت و ناامنی است.
نشانگر ضعف و بیثباتی حکومت: رواج غارت در یک سرزمین، گواه ناتوانی حکومت در برقراری امنیت و حفظ نظم است. وقتی "تخت شاهنشهان بیکار شد"، یعنی حکومت ضعیف شده، "جهان پر از غارت و سوختن" میشود. این بینظمی و ستم در نهایت به سقوط و انتقال قدرت منجر خواهد شد.
عمل متجاوزان: غارت اغلب توسط نیروهای مهاجم و خارجی (مانند ترکان، رومیان یا بلوجیان) انجام میشود که هدفشان چپاول منابع، تضعیف دشمن و تحمیل سلطه است.
خلاصه: از منظر فردوسی، غارت یک ضد ارزش مطلق است که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و همواره به شر و تباهی میانجامد. این عمل ریشه در ستم و کژی دارد و به فروپاشی نظام دادگری منجر میشود.
2. مفهوم "غارت" در دیدگاه طالبان
دیدگاه طالبان به "غارت" ترکیبی از تفاسیر فقهی (غنایم جنگی) و عملکرد عملی آنها در میدان است که غالباً با انتقادات شدید حقوق بشری و ناظران بینالمللی همراه بوده است.
تفسیر از "غنایم جنگی": از منظر فقه اسلامی (به ویژه مکتب حنفی که طالبان از آن تبعیت میکنند)، غنیمت به اموالی اطلاق میشود که در جنگ از کفار به دست میآید. این اموال پس از کسر خمس (یک پنجم) میان رزمندگان تقسیم میشود. در دیدگاه طالبان، هرگاه منطقهای را تحت کنترل خود درآورند، اموال نظامی و دولتی و حتی در برخی موارد اموال خصوصی کسانی که "دشمن" یا "همکار دشمن" تلقی شوند، ممکن است به عنوان غنیمت در نظر گرفته شده و مورد "تصرف" قرار گیرد. این تصرف از دیدگاه آنها دارای مشروعیت فقهی است.
"اقتصاد غارتی" در عمل: در عمل، گزارشهای متعددی از سوی سازمانهای حقوق بشری و رسانهها وجود دارد که طالبان را به غارت اموال مردم، منازل، طلافروشیها، و کسب و کارها متهم میکنند، حتی زمانی که این افراد غیرنظامی بودهاند. این غارتها غالباً با آتش زدن خانهها و آواره کردن مردم همراه بوده است. این موارد از سوی منتقدان به عنوان "اقتصاد غارتی" و عامل افزایش فقر در افغانستان توصیف شده است.
"غارت" منابع ملی: طالبان همچنین متهم به بهرهبرداری غیرشفاف و غیرقانونی از معادن و منابع طبیعی افغانستان هستند که از سوی منتقدان نوعی "غارت" منابع ملی به شمار میرود.
مبارزه با "غارت" توسط دیگران: در گفتمان رسمی طالبان، آنها ممکن است فساد یا چپاول اموال عمومی توسط حکومتهای پیشین را "غارت" بنامند و خود را مبارز با آن معرفی کنند. با این حال، عملکرد عملی آنها اغلب در تناقض با این ادعاها بوده است.
خلاصه: از دیدگاه طالبان، "غارت" در معنای رایج آن (چپاول نامشروع اموال غیرنظامیان) رسماً محکوم است، اما در عمل، تفسیر موسع از "غنیمت جنگی" و نیز اقدامات غیرقانونی برخی افراد یا گروههای وابسته به آنها، منجر به تصرف و سلب مالکیت از اموال عمومی و خصوصی شده است. این اقدامات از سوی ناظران بینالمللی و مخالفان، مصداق بارز غارت و نقض حقوق بشر تلقی میشود.
3. نقاط مقایسه و تفاوت
ویژگی
غارت در شاهنامه فردوسی
غارت در دیدگاه طالبان
بار معنایی اولیه
ذاتاً شر، غیراخلاقی و عامل تباهی مطلق.
پیچیده؛ مشروعیت در قالب "غنیمت جنگی"؛ محکومیت در قالب "چپاول" نامشروع، اما تناقض در عمل.
ریشه تقبیح
اخلاق، دادگری، ثبات حکومت و رفاه مردم.
فقه (جایز شمردن غنایم)، و در سخن محکومیت چپاول نامشروع.
مصادیق مورد نقد
چپاول فیزیکی، کشتار، سوزاندن توسط ظالمان/مهاجمان.
تصرف اموال دولتی/نظامی به عنوان غنیمت؛ چپاول اموال غیرنظامیان؛ بهرهبرداری از منابع ملی.
پیامدها (در عمل)
ویرانی، ناامنی، زوال حکومت، بدبختی مردم.
ناامنی، آوارگی، فقر، نقض حقوق بشر (از دید ناظران).
راهکار مقابله
برقراری عدالت توسط پادشاه دادگر، پرهیز از ظلم.
اجرای "شریعت" (از دید خودشان) و مبارزه با فساد (در گفتار)، و تصرف غنایم (در عمل).
بستر فکری
اخلاقی-حماسی، آرمانی، سنتی ایرانی.
دینی (تفسیری خاص از فقه حنفی)، سیاسی-نظامی.
Export to Sheets
تفاوت اصلی و جوهری این است که فردوسی "غارت" را یک رذیلت اخلاقی مطلق و عامل تباهی میداند که باید قویاً از آن پرهیز کرد و هیچ توجیهی برای آن قائل نیست. نگاه او اخلاقی و جهانی است و برای هر حاکم و ملتی صدق میکند.
در مقابل، دیدگاه طالبان به "غارت" به واسطه تفسیر خاصی از احکام فقهی درباره غنایم جنگی پیچیدهتر میشود. آنها ممکن است تصرف اموال نظامی و حتی اموال "دشمن" را مشروع بدانند. در عین حال، گزارشهای گسترده از عملکرد عملی طالبان نشاندهنده غارت و چپاول اموال غیرنظامیان است که از سوی ناظران بینالمللی و حقوق بشری به شدت محکوم شده و مغایر با اصول اخلاقی و حتی بسیاری از اصول فقهی است که غیرنظامیان را از تعرض مصون میدارد. این "اقتصاد غارتی" در عمل، منجر به فقر و ناامنی گسترده در افغانستان شده و به طور عمیق با دیدگاه اخلاقی فردوسی در تضاد است.