مضمون «جنگ و خون» در شاهنامه، نه تنها به توصیف وقایع یا تحلیل اخلاقی میپردازد، بلکه سرشار از «شور» است. این شور، نیرویی درونی است که قهرمانان را به اوج دلاوری میرساند، میدان نبرد را به کانون هیجان تبدیل میکند و مخاطب را با خود همراه میسازد. شور در اینجا به معنای هیجان، اراده قاطع، غیرت، تعصب، و انگیزههای شدید درونی است که در صحنههای نبرد و خونریزی خود را نشان میدهد.
شور حماسی و اراده به نبرد
در بسیاری از ابیات، شور جنگاوری و میل به مبارزه آشکارا دیده میشود:
- آمادگی قاطع برای نبرد: عباراتی مانند «همه جنگ را دست شسته به خون» (پادشاهی خسرو پرویز، بخش ۳۴ و جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، بخش ۲) نشاندهندهی شوری عظیم و آمادگی بیچون و چرا برای خونریزی در راه هدف است. این «دست شستن به خون» نمادی از نیت قاطع و ارادهای فولادین برای درگیر شدن در نبرد تا پای جان است.
- میل به آویختن و پیکار: «اگر جنگ خواهی و خون ریختن / برین گونه سختی برآویختن» (داستان رستم و اسفندیار، بخش ۲۲) بیانگر شور و هیجان درونی برای ورود به مبارزهای سخت و تن به تن است. این بیت نشان میدهد که جنگ برای برخی، نه تنها یک وظیفه، بلکه یک میل درونی و پرشور است.
- تعیین سرنوشت با خون: «بریزیم خون اندرین جای تنگ» (پادشاهی کسری نوشین روان، بخش ۷) یا «من اینک به خون چنگ را شسته ام / همان جنگ او را کمر بسته ام» (داستان دوازده رخ، بخش ۹) گویای شوری است که در تصمیمگیری قاطع برای تعیین سرنوشت از طریق نبرد و خونریزی نمود مییابد.
شور کینخواهی و انتقام
یکی از قویترین نمودهای شور در شاهنامه، در بستر کینخواهی و انتقام رخ میدهد. خون ریخته شده، بهویژه خون بیگناهان، شوری عظیم برای گرفتن انتقام در دل بازماندگان ایجاد میکند:
- شور انتقام سیاوش: «مرا جنگ فرمود و آویختن / به کین سیاووش خون ریختن» (داستان دوازده رخ، بخش ۱۵) به روشنی نشان میدهد که شور و غیرت ناشی از کینخواهی، نیروی محرکهای قوی برای آغاز جنگهای خونین است. این شور، پهلوانان را برای گرفتن انتقام خون ناحق به میدان میکشد و به نبردها هیجان و انگیزهای عمیق میبخشد.
- خشونت ناشی از کین: «زخون سران سیر شد روز جنگ» (پادشاهی هرمزد، بخش ۷) هرچند به نتیجه نبرد اشاره دارد، اما میتواند بیانگر شور و هیجان لحظهای باشد که جنگجویان را به سمت کشتار بیشتر سوق میدهد تا کینهی خود را فرونشانند.
شور در وصف میدان نبرد و تصاویر خونین
حتی در توصیفات شاعرانه از خود میدان نبرد و صحنههای خونین، میتوان شور و هیجان را حس کرد:
- هیجانِ دیدنِ جریان خون: «چو جوی روان خون همی ریختند» (پادشاهی اشکانیان، بخش ۱۱) و «همی موج خون خاست از دشت جنگ» (رزم کاووس با شاه هاماوران، بخش ۶) هرچند صحنههایی دلخراش را به تصویر میکشند، اما در بیان آنها نوعی شور و عظمت نهفته است که بر ابهت میدان نبرد میافزاید. این تصاویر، قدرت و شدت مبارزه را به نمایش میگذارند و هیجان ناشی از آن را به خواننده منتقل میکنند.
- جنگیگری پرشور: «چو شیران جنگی برآویختند» (پادشاهی اشکانیان، بخش ۱۱) توصیفی پرشور از پهلوانانی است که با تمام توان و اشتیاق به نبرد میپردازند، درست مانند شیرانی که با غریزه خود به شکار میروند. این شور در «جنگی بودن» نهفته است.
- پذیرش خونین سرنوشت: «ببینی که در جنگ من چون شوم / چو اندر پی ریزش خون شوم» (پادشاهی گرشاسپ، بخش ۱) نشاندهنده شوری است که در پذیرش سرنوشت جنگی و حرکت پرشور به سمت خونریزی در راه هدف نمود مییابد. این شور، ارادهی پهلوان را برای نبرد و مقابله با هر سرنوشتی نشان میدهد.
در نهایت، شور یکی از مهمترین ابعاد مضمون «جنگ و خون» در شاهنامه است. این شور، نه تنها عامل حرکت پهلوانان به سوی نبرد و کشتار است، بلکه به خود میدان جنگ، رنگ و بویی پرهیجان و پرتعصب میبخشد. فردوسی با به کارگیری کلمات و تصاویر پرقدرت، این شور را به مخاطب منتقل میکند و خواننده را در اوج هیجان نبردهای حماسی غرق میسازد.