تحلیل گفتمان قدرت در ادوار مختلف شاهنامه از منظر مفهوم خون
۱. عصر اسطورهای (پادشاهی کیومرث تا جمشید):
گفتمان تقدس طبیعی:
خون به عنوان موهبت الهی (چشمههای خون)
مثال: "دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون" (هوشنگ)
کارکرد: مشروعیتسازی از طریق پیوند با طبیعت
۲. عصر گذار (ضحاک و فریدون):
گفتمان انقلاب اخلاقی:
خون به ابزار مقابله با ظلم تبدیل میشود
مثال: "به خون پدر گشت همداستان" (فریدون)
تحول: از تقدس طبیعی به مسئولیت اجتماعی
۳. عصر پهلوانی (منوچهر تا کیخسرو):
گفتمان قرارداد اجتماعی:
خونبهای به عنوان نهاد اجتماعی
مثال: "وگر چادر خون به تن بر بپوش" (منوچهر)
ویژگی: نظاممند شدن خونریزی
۴. عصر تاریخی (ساسانیان):
گفتمان دیوانسالاری خون:
خون به مکانیسم حکومتی تبدیل میشود
مثال: "ز خون کیان خاک شنگرف گشت" (کیقباد)
خصوصیت: عقلانیسازی خشونت
تحلیل روابط قدرت:
الف) در عصر اسطورهای:
رابطه عمودی: خدایان ← شاه ← مردم
خون به عنوان واسطه ارتباطی
ب) در عصر پهلوانی:
رابطه افقی: پهلوان ← پهلوان
خون به عنوان زبان مشترک
ج) در عصر تاریخی:
رابطه دیالکتیکی: شاه ← دیوان ← لشکر
خون به عنوان سرمایه نمادین
مقایسه گفتمانها:
دوره گفتمان مسلط کارکرد خون رابطه قدرت
اسطورهایتقدس طبیعی پیونددهنده عمودی
پهلوانی اخلاق جنگاوری تنظیمگرافقی
تاریخی عقلانیت سیاسی ابزار حکومت شبکهای
تحلیل گفتمان انتقادی:
۱. طبیعیسازی قدرت:
با تبدیل خون از پدیدهای طبیعی به نهادی اجتماعی
۲. حاشیهرانی:
قربانیان خونریزیها نادیده گرفته میشوند
۳. مقاومت گفتمانی:
شخصیتهایی مانند فریدون علیه گفتمان مسلط خون قیام میکنند
نتیجهگیری:
فردوسی با ظرافت:
تطور گفتمانهای قدرت را از طریق تحول مفهوم خون روایت میکند
نشان میدهد چگونه خشونت از وضعیتی طبیعی به نهادی اجتماعی تبدیل میشود
و در نهایت به ابزاری برای حکمرانی عقلانی شده بدل میگردد
این تحلیل نشان میدهد شاهنامه نه فقط روایتگر تاریخ، که منتقدی هوشیار برای مکانیسمهای قدرت است.