چهارشنبه هفتم خرداد ۱۴۰۴ - 20:23 - علی رضا نقش نیلچی -
در بخشهای «داستان هفتخوان اسفندیار»، «بخت» برای توصیف سرنوشت از پیش تعیین شده اسفندیار در انجام آزمایشهای قهرمانانهاش و همچنین اقبال اطرافیان او به کار رفته است.
اقبال نیک و موفقیت:
- «اگر بخت یکباره یاری کند» (اگر بخت یکباره کمک کند.) - بیان امید به شانس در رسیدن به هدف.
- «ترا یار بود ایزد ای نیکبخت» (ای نیک بخت، خداوند یار تو بود.) - اذعان به لطف الهی در سرنوشت فرد.
- «همی برد پیش اندرون نیکبخت» (نیک بخت آن را جلو میبرد.) - اشاره به کسی که با خوششانسی عمل میکند.
- «مگر یار باشد مرا نیکبخت» (باشد که نیک بخت یار من باشد.) - آرزویی برای خوششانسی در نبرد.
- «که گشتاسپ شاهست و پیروز بخت» (که گشتاسب پادشاه و پیروز بخت است.) - جشن گرفتن موفقیت مداوم پادشاه.
- «دلش گشت خرم بدان نیکبخت» (دلش به آن نیک بخت شاد شد.) - شادی ناشی از یک اتفاق خوشیمن.
- «ترا باد شادان دل و نیکبخت» (دل تو شاد و نیک بخت باشد.) - یک دعا یا آرزوی خوب.
اقبال نامساعد و سقوط:
- «بدو گفت کای تیره بخت» (به او گفت: ای تیره بخت.) - خطاب به کسی که سرنوشتش تیره است.
- «بدو گفت کای مرد بدبخت خوار» (به او گفت: ای مرد بد بخت خوار.) - اشاره به کسی که بدشانس و تحقیرشده است.
- «ببخشای بر بخت بیدار خویش» (بر بخت بیدار خود ببخشا.) - هشداری برای محتاط بودن زمانی که سرنوشت فعال است.
- «که آرند بدبخت را بسته خوار» (که بد بخت را بسته و خوار بیاورند.) - اشاره به کسی در وضعیت بدشانسی.
- «بدو گفت کای ترک برگشته بخت» (به او گفت: ای ترک که بختت برگشته است.) - نشاندهنده تغییر از شانس خوب به بد.
- «ز بخت تو اندازه باید گرفت» (باید از بخت تو اندازه گرفت.) - دلالت بر این دارد که سرنوشت فرد دارای محدودیتها یا پیامدهایی است.
- «چو نومید گردد ز یزدان کسی / ازو نیکبختی نیاید بسی» (زمانی که کسی از خداوند ناامید شود / نیک بختی زیادی از او برنخواهد خاست.) - مرتبط ساختن ناامیدی با فقدان اقبال نیک.
- «به چهره چو تاب اندر آورد بخت / بران نامداران ببد کار سخت» (زمانی که بخت تغییر چهره داد / کار برای آن نامداران سخت شد.) - اشاره به اینکه تغییر در سرنوشت باعث سختی شد.
بخت و سرنوشت در «داستان رستم و اسفندیار»
در بخشهای «داستان رستم و اسفندیار»، «بخت» در مرکز درگیری غمانگیز بین دو قهرمان قرار دارد و اغلب بر ماهیت از پیش تعیین شده نزاع آنها و پیامدهای ناگوار آن تأکید میکند.
قدرت بخت:
- «سر بخت او گیتی افروز گشت» (رأس بخت او جهان را روشن کرد.) - تأکید بر تأثیر سرنوشت فرد بر جهان.
- «شراعی بزد زود و بنهاد تخت / بران تخت بر شد گو نیکبخت» (به سرعت چادری زد و تختی نهاد / قهرمان نیک بخت بر آن تخت نشست.) - «بخت» مستقیماً با جایگاه قدرت و موفقیت مرتبط است.
- «پرستند بیدار بخت ترا» (بخت بیدار تو را میپرستند.) - اذعان به ماهیت قدرتمند و فعال سرنوشت فرد.
- «همه ساله بخت تو پیروز باد» (همیشه بخت تو پیروز باشد.) - آرزویی برای خوششانسی مداوم.
- «میان بسته دارم به مردی و بخت» (با مردی و بخت کمربند بسته دارم.) - نشاندهنده اتکا به هر دو نیروی شخصی و سرنوشت.
- «سر و کار با بخت خندان بود» (سر و کار با بخت خندان بود.) - اشاره به اینکه سرنوشت به نفع فرد است.
- «کسی باشد از بخت پیروز و شاد / که باشد همیشه دلش پر ز داد» (کسی از بخت پیروز و شاد خواهد بود / که همیشه دلش پر از عدالت باشد.) - مرتبط ساختن خوششانسی با رفتار عادلانه.
- «چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیکبخت» (رستم با صدای بلند گفت / ای شاه شاد دل و نیک بخت.) - خطابی به پادشاهی که سرنوشت به او نظر لطف دارد.
برگشت بخت و سرنوشت غمانگیز:
- «گر ایدونک گشتاسپ از روی بخت / نیابد همی سیری از تاج و تخت» (اگر گشتاسب به حکم بخت / از تاج و تخت سیر نشود.) - دلالت بر پیگیری بیوقفه قدرت که توسط سرنوشت هدایت میشود.
- «به هر جای پیراهن بخت باش» (در هر جا لباس بخت باش.) - یک خواهش ناامیدانه برای پذیرش سرنوشت، حتی اگر به درگیری منجر شود.
- «بدانم که بخت تو شد کندرو / که کین آورد هر زمان نو به نو» (میدانم که بخت تو کندرو شد / که هر لحظه کینهای جدید میآورد.) - نشاندهنده تغییری ناگوار در اقبال فرد، که به درگیریهای بیپایان منجر میشود.
- «که نفرین برین تاج و این تخت باد / بدین کوشش بیش و این بخت باد» (نفرین بر این تاج و این تخت باد / بر این تلاش بیش از حد و این بخت باد.) - بیان ناامیدی و محکوم کردن سرنوشتی که به چنین نتیجه مخربی میانجامد.
- «به آواز گفتند کای شوربخت / چو اسفندیاری تو از بهر تخت» (با صدا گفتند: ای شور بخت / که تو اسفندیار هستی برای تخت.) - سرزنش اسفندیار به خاطر جاهطلبیاش، که تلویحاً نشان میدهد این راه بدبختی است.
- «ز برگشتن بختت آمد نشان» (نشانهای از برگشت بختت آمد.) - مستقیماً به تغییر منفی در سرنوشت اشاره میکند.
- «که مه تخت بیناد چشمت مه بخت» (باشد که چشمت تنها تخت را ببیند و نه بخت را.) - نفرینی قدرتمند که نشان میدهد پیگیری بیامان تخت توسط اسفندیار او را نسبت به سرنوشت واقعی و غمانگیز خود کور خواهد کرد.
به طور خلاصه، «بخت» در این بخشها از شاهنامه یک مفهوم چندوجهی است که شامل سرنوشت از پیش تعیینشده، شانس فرد (خوب یا بد)، و تأثیر اراده الهی بر امور انسانی میشود. این واژه اغلب با مضامین قدرت، درگیری، جاهطلبی و پیامدهای نهایی اعمال و سرنوشت فرد ارتباط نزدیکی دارد.