فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۴
... وگر من شوم بر تو پیروزگر
دهد مر مرا اختر نیک بر
نسازم به ایرانیان بر کمین ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸
... اگر دست یابی بر او کار بود
جهاندار و نیک اخترت یار بود
بیاساید از رنج و سختی سپاه ...
... ز بس خشم گفتند یک با دگر
که ما را چه آمد ز اختر به سر
بر این زین همانا که کوهست و روست ...
... که پیران به دست تو گردد تباه
از اختر همین بود گفتار شاه
بدو گفت گودرز کو را زمان ...
... بفرمودشان بازگشتن به جای
سپهدار نیک اختر و رهنمای
بدان تا تن رنج بردارشان ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۹
... چو گودرز گفتار پیران شنید
از اختر همی بخت وارونه دید
نخست آفرین کرد بر کردگار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۷
... برآمد به بالا و کرد آفرین
بر آن اختر نیک و فرخ زمین
همی زور و بخت از جهاندار دید ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۰
... بر این رزمگاه آفرین باد گفت
همه ساله با اختر نیک جفت
نهادند بر نامه مهری ز مشک ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۳
... ور ایدون گمانی که هر کارزار
ترا بردهد اختر روزگار
از اندیشه گردون مگر بگذرد ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۴
... بکوشم به نیروی گنج و سپاه
به نیک اختر و گردش هور و ماه
همان پیش یزدان بباشم به پای ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۶
... بدان کو زمین از بدیها بشست
چنان اختر خفته بیدار کرد
سر جادوان را نگونسار کرد ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
... از ایشان ز صد نامور ده بماند
کسی را که بد اختر بد براند
چو آگاهی آمد بر این رزمگاه ...
... ز کار گذشته نگیریم یاد
چو روشن شود تیره گون اخترم
به کشتی بر آب زره بگذرم ...
... و دیگر که این شاه پیروزگر
بیابد همی ز اختر نیک بر
از ایران برفتیم تا پیش گنگ ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۰
... نمانم که مانی تو پیروزگر
وگر یابی از اختر نیک بر
بر این گونه چون شاه پاسخ شنید ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
... به یک ساله ره راه بگذاشتند
جهاندار نیک اختر و راه جوی
برفت از لب آب با آب روی ...
... چنان خواست یزدان که باد هوا
نشد کژ با اختر پادشا
شگفت اندر آن آب مانده سپاه ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۵
... که اکنون به دریا نیاز آمدت
چنین اختر دیرساز آمدت
چو بشنید بگریست افراسیاب ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۸
... سپاسم ز یزدان که او داد فر
همان گردش اختر و پای و پر
کنون آن به آید که من راه جوی ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۱
... نهفته بگفتی خجسته سروش
که ای شاه نیک اختر و نیک بخت
بسودی بسی یاره و تاج و تخت ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲
... مگر تیره شد بخت ایرانیان
وگر شاه را ز اختر آمد زیان
بدیشان چنین گفت زال دلیر ...
... بکوشیم و بسیار پندش دهیم
به پند اختر سودمندش دهیم
وز آن پس هر آن کس که آمد به راه ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵
... کسی را کجا فر یزدان نبود
وگر اختر نیک خندان نبود
همه خاک بودی به جنگ پشنگ ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۵
... ز گردنکشان نیز نشنیده ایم
دریغ آن بلند اختر و رای او
بزرگی و دیدار و بالای او ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷
... که روی بدیها شود ناپدید
جهاندار نیک اختر و شادروز
شما را سپرد آن زمان نیمروز ...
کلید وازه ها و برگزیده
اختر
نیک اختر
بلند اختر
اختر خفته
اختر شاه
اختر افگند پی
اختر کاویان
اخترشناسان
اخترشناس
اخترش
اختر بدی
اختر زال
از اختر گرفتند
از اختر بجویید
ز اختر شکن
اختر و ماه
اختران
ز اختر
از اختر
کز اختر
بداخترا
اختر سودمند
بداختر
گردش اختران
گردش اختر
هفت اختر
نیک اختر
اختر نیک
اختر شهریار
به اختر نگاه
اختر روزگار
اختر نگاه
سر اختر
اختر نیک بر
بلنداختر
سر اختران
طبع اختر
حکم اخترشناس
مرد اخترشناس
سپاهی بلند اختر
اختر گرفت
اختر کرم
اختر کرم سیب
گذشت اختر
به اختر نگه کن
فزاینده اختر
جهاندار نیک اختر
اختر فرخم
اختر گیتی افروز
ای شاه نیک اختر
ای شاه نیک اختر و راست گوی
که ای شاه نیک اختر و پاکدین
ای شاه نیک اختر و شیردل
که ای شاه نیک اختر خوب چهر
چه گفت آن خردمند بسیار هوش………که با اختر بد به مردی مکوش
همه اختر بد به جان تو باد……..بریده به خنجر میان تو باد
شود ایمن از گردش روزگار……….بود اختر نیکش آموزگار
به دادار گیتی که او داد زور……..فروزنده اختر و ماه و هور
کسی را کجا فر یزدان نبود…….وگر اختر نیک خندان نبود
برآید به دست من این کارکرد…….به گرد در اختر بد مگرد
دل نوذر از غم پر از درد بود……که تاجش ز اختر پر از گرد بود
... سپاسم ز یزدان که او داد زور…….بلند اختر و بخش کیوان و هور
... خداوند دارنده یار تو باد………..سر اختر اندر کنار تو باد
اگر اختر نیک یاری دهد……….بریشان مرا کامگاری دهد
بشاه جهان گفت بوزرجمهر………که ای شاه نیک اختر خوب چهر
ز گفتار این مرد اخترشناس………ز گردون گردان شدم ناسپاس
کجا اختر گیتی افروز من……..کجا آن همه کام و آرام من
در ادامه بررسی واژه "اختر" در شاهنامه فردوسی، این کلمه همچنان در معانی مشابه، اما با ظرافتهای خاصی در هر بیت به کار رفته است. به طور کلی، "اختر" در این بخشها به مفاهیم ستاره، طالع، بخت، و سرنوشت اشاره دارد:
معانی "اختر" در ابیات:
- "دهد مر مرا اختر نیک بر": در اینجا "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر نیک بر" یعنی بهرهمندی از بخت و اقبال نیکو.
- "جهاندار و نیک اخترت یار بود / که ما را چه آمد ز اختر به سر / از اختر همین بود گفتار شاه / سپهدار نیک اختر و رهنمای": در این ابیات، "اختر" به معنی بخت و سرنوشت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع. "چه آمد ز اختر به سر" یعنی چه سرنوشتی برای ما رقم خورد. "از اختر همین بود گفتار شاه" یعنی گفتار شاه نیز بر اساس تقدیر و سرنوشت بود.
- "از اختر همی بخت وارونه دید": "اختر" در اینجا به معنی طالع و بخت است. "بخت وارونه" یعنی بخت برگشته و بد.
- "بر آن اختر نیک و فرخ زمین": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "اختر نیک و فرخ" یعنی بخت نیکو و مبارک.
- "همه ساله با اختر نیک جفت": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر نیک جفت" یعنی همواره با بخت نیکو همراه باشی.
- "ترا بردهد اختر روزگار": "اختر" به معنی بخت و تقدیر روزگار است.
- "به نیک اختر و گردش هور و ماه": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع و دارای بخت نیک.
- "چنان اختر خفته بیدار کرد": "اختر" به معنی بخت و اقبال است. "اختر خفته" یعنی بخت و اقبالی که تا آن زمان پنهان یا غیرفعال بود و اکنون بیدار شد.
- "کسی را که بد اختر بد براند / چو روشن شود تیره گون اخترم / بیابد همی ز اختر نیک بر": در این ابیات، "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر بد" یعنی بخت بد. "تیره گون اخترم" یعنی بخت تیره و تار من. "اختر نیک بر" یعنی بهرهای از بخت نیک.
- "وگر یابی از اختر نیک بر": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر نیک بر" یعنی بهرهمندی از بخت نیک.
- "جهاندار نیک اختر و راه جوی / نشد کژ با اختر پادشا": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع. "نشد کژ با اختر پادشا" یعنی با بخت پادشاهی کجرفتاری نکرد.
- "چنین اختر دیرساز آمدت": "اختر" به معنی بخت و سرنوشت است. "اختر دیرساز" یعنی بخت و سرنوشت دشوار و دیرپا.
- "همان گردش اختر و پای و پر": "اختر" به معنی تقدیر و سرنوشت است.
- "که ای شاه نیک اختر و نیک بخت": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع.
- "وگر شاه را ز اختر آمد زیان / به پند اختر سودمندش دهیم": "اختر" به معنی بخت و تقدیر است. "ز اختر آمد زیان" یعنی از بخت و تقدیر زیان دید. "اختر سودمند" یعنی بخت و طالع سودمند.
- "وگر اختر نیک خندان نبود": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر نیک خندان" یعنی بخت نیکو و شاد.
- "دریغ آن بلند اختر و رای او": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "بلند اختر" یعنی دارای بخت بلند.
- "جهاندار نیک اختر و شادروز": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع.
کلیدواژهها و برگزیدهها:
در ابیات ارائه شده، واژه "اختر" و ترکیبات آن، به صورت زیر به کار رفتهاند:
- اختر: به معنای ستاره (جرم آسمانی)، طالع، بخت، سرنوشت، تقدیر.
- نیک اختر: خوشطالع، دارای بخت نیکو.
- بلند اختر: دارای بخت بلند و اقبال عظیم.
- اختر خفته: بخت و اقبالی که هنوز بیدار نشده یا در حال سکون است.
- اختر شاه: بخت و طالع پادشاه.
- اختر افگند پی: بخت و طالع را بنا نهاد، آغازگر بخت نیکو بود.
- اختر کاویان: درفش کاویانی که نماد قدرت و پیروزی ایران است.
- اخترشناسان / اخترشناس: منجمان، طالعبینان.
- اخترش: بخت و طالع او.
- اختر بدی: بخت بد.
- اختر زال: طالع و بخت زال.
- از اختر گرفتند: از وضعیت ستارگان یا طالعبینی نتیجه گرفتند.
- از اختر بجویید: از طریق طالعبینی یا بررسی ستارگان بیابید.
- ز اختر شکن: سرنوشتساز، تغییر دهنده تقدیر.
- اختر و ماه: ستاره طالع و ماه (اغلب به بخت و اقبال کلی اشاره دارد).
- اختران: ستارگان، طالعها.
- ز اختر / از اختر / کز اختر: با توجه به بخت و سرنوشت، از طریق طالع.
- بداخترا / بداختر: بدبخت، دارای بخت ناگوار.
- اختر سودمند: بخت و طالع سودبخش و مفید.
- گردش اختران / گردش اختر: چرخش ستارگان که منجر به تغییرات در سرنوشت میشود.
- هفت اختر: هفت سیاره اصلی در نجوم قدیم که بر سرنوشت تأثیرگذار بودند.
- اختر شهریار: بخت و طالع پادشاه.
- به اختر نگاه / اختر نگاه: به ستارگان یا طالع نگاه کردن (طالعبینی).
- اختر روزگار: بخت و تقدیر زمانه.
- سر اختر: اوج بخت و اقبال، بخت در اختیار و فرمان.
- اختر نیک بر: بهرهمندی از بخت نیک.
- بلنداختر: دارای بخت بلند.
- سر اختران: اوج بختها، بختها در اختیار.
- طبع اختر: طبیعت و ویژگیهای ستارگان یا طالع.
- حکم اخترشناس / مرد اخترشناس: نظر یا پیشبینی منجم.
- سپاهی بلند اختر: سپاهی با بخت بلند.
- اختر گرفت: طالعبینی کرد، ستارگان را بررسی کرد.
- اختر کرم / اختر کرم سیب: طالع مربوط به کرم ابریشم یا فعالیتهای مرتبط با آن (در این مورد خاص، احتمالاً اشاره به یک نوع طالع یا سرنوشت خاص دارد که با کرم ابریشم مرتبط است و در داستان هفتواد کاربرد دارد).
- گذشت اختر: بخت یا دوران اقبال به پایان رسید.
- به اختر نگه کن: به طالع خود توجه کن.
- فزاینده اختر: افزاینده بخت و اقبال.
- جهاندار نیک اختر: پادشاه خوشطالع.
- اختر فرخم: بخت نیک و مبارک من.
- اختر گیتی افروز: بخت و طالع روشن و جهانافروز.
- ای شاه نیک اختر / ای شاه نیک اختر و راست گوی / که ای شاه نیک اختر و پاکدین / ای شاه نیک اختر و شیردل / که ای شاه نیک اختر خوب چهر: همگی خطاب به پادشاهی با بخت نیکو.
عبارات خاص:
- چه گفت آن خردمند بسیار هوش... که با اختر بد به مردی مکوش: اشاره به این دارد که با سرنوشت بد نباید با زور و مردانگی درافتاد.
- همه اختر بد به جان تو باد... بریده به خنجر میان تو باد: دعایی بد که تمام بخت بد بر جان کسی باشد.
- شود ایمن از گردش روزگار... بود اختر نیکش آموزگار: بخت نیکو میتواند راهنمای فرد برای ایمنی از گردش روزگار باشد.
- به دادار گیتی که او داد زور... فروزنده اختر و ماه و هور: خداوند، آفریننده ستارگان (اختر)، ماه و خورشید که روشنیبخش هستند.
- کسی را کجا فر یزدان نبود... وگر اختر نیک خندان نبود: اگر لطف الهی و بخت نیک نباشد.
- برآید به دست من این کارکرد... به گرد در اختر بد مگرد: از بخت بد دوری کن.
- دل نوذر از غم پر از درد بود... که تاجش ز اختر پر از گرد بود: اشاره به بخت نامیمون و ناگوار تاج و پادشاهی نوذر.
- سپاسم ز یزدان که او داد زور... بلند اختر و بخش کیوان و هور: شکر خداوندی که بخت بلند و بهره از سیارات (کیوان و هور) را بخشید.
- خداوند دارنده یار تو باد... سر اختر اندر کنار تو باد: دعایی برای همراهی بخت و اقبال نیک.
- اگر اختر نیک یاری دهد... بریشان مرا کامگاری دهد: اگر بخت نیکو یاری کند، موفقیت حاصل میشود.
- بشاه جهان گفت بوزرجمهر... که ای شاه نیک اختر خوب چهر: خطاب به پادشاهی خوشچهره و خوشطالع.
- ز گفتار این مرد اخترشناس... ز گردون گردان شدم ناسپاس: از پیشبینیهای منجم و گردش فلک، ناراضی شد.
- کجا اختر گیتی افروز من... کجا آن همه کام و آرام من: افسوس بر بخت روشنگر جهان که اکنون از دست رفته است.
امیدوارم این تفاسیر به درک بهتر معانی "اختر" در شاهنامه کمک کند. آیا بخش خاصی از این معانی برای شما جالبتر بود؟