فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۸
... که روزی نبد زندگانیم خوش
دژم بودم از اختر کینه کش
پس از من کنون شاه بهمن بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۳
... سپه را سراسر پسند آمدش
ز اختر یکی روزگاری گزید
ز بهر سپهبد چنان چون سزید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۷
... نشسته ستاره شمر پیش شاه
ز اختر همی کرد روزی نگاه
به شهریور بهمن از بامداد ...
... ز دادار بر شهریار زمین
کنون اختر گازر اندرگذشت
به دکان شد و برد اشنان به دشت
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۳
... چنین گفت پس با سواران خویش
بلنداختر و نامداران خویش
که ما را کنون جان به اسپ اندرست ...
... که این جام پیروزی جان ماست
سر اختران زیر فرمان ماست
هم از لشکرش برگرفتم شمار ...
... جهان آفریننده یار منست
سر اختر اندر کنار منست
بزرگان برو خواندند آفرین ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۸
... همانا که نزد تو آمد خبر
که ما را چه آمد ز اختر به سر
سکندر بیاورد لشکر ز روم ...
... چو دیدند کان کار بی سود گشت
بلند اختر و نام دارا گذشت
یکی با دگر گفت کین شوربخت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۴
... بدین در بسی رنجها برده اند
ز اختر شناسان هر کشوری
به جایی که بد نامور مهتری ...
... به روز سپید و شب لاژورد
همی طبع اختر نگه داشتند
فراوان درین روز بگذاشتند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۵
... سوی فور هندی سپهدار هند
بلند اختر و لشکر آرای سند
سر نامه کرد آفرین خدای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۲
... اسیرم کنون در کف شهرگیر
روان خسته از اختر و تن به تیر
چو بشنید زو این سخن بیطقون ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۴
... که برگشت روز بزرگان دهر
ز اختر ترا بیشتر بود بهر
به مردی تو گستاخ گشتی چنین ...
... نهاده به نزد یکی یادگیر
برو راند هم حکم اخترشناس
کزو ایمنی باشد اندر هراس ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۵
... به مادر چنین گفت کهتر پسر
که ای شاه نیک اختر و دادگر
چنان کن که از پیش تو بیطقون ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۲
... چنین گفت با او یکی مرد پیر
که ای شاه نیک اختر و شهرگیر
یکی آبگیرست زان روی شهر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸
... به شهر کسان مرگت آید نه دیر
شود اختر و تاج و تخت از تو سیر
چو بشنید برگشت زان دو درخت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۲
... که این بچه در خاک باید نهفت
ز اخترشناسان بسی پیش خواند
وزان کودک مرده چندی براند ...
... بپوشید بر خسرو نیک بخت
ز اخترشناسان بپرسید و گفت
که گر هیچ ماند سخن در نهفت ...
... بدو گفت کای نامور پیشگاه
تو بر اختر شیر زادی نخست
بر موبدان و ردان شد درست ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۶
... همی گفت کای نامور پادشا
جهاندار و نیک اختر و پارسا
به نزدیکی اندر تو دوری ز من ...
... گذشتم ازین سد اسکندری
همه بهتری باد و نیک اختری
اگر چند هم بگذرد روزگار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۶
... ازان پس چنان بد که شاه اردوان
ز اخترشناسان روشن روان
بیاورد چندی به درگاه خویش
همی بازجست اختر و راه خویش
همان نیز تا گردش روزگار ...
... فرستادشان نزد گلنار شاه
بدان تا کنند اختران را نگاه
سه روز اندر آن کار شد روزگار ...
... سیم روز تا شب گذشته سه پاس
کنیزک بپردخت ز اخترشناس
پر از آرزو دل لبان پر ز باد ...
... وزان پس شود شهریاری بلند
جهاندار و نیک اختر و سودمند
دل نامور مهتر نیک بخت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۸
... چنین داد پاسخ که آن فر اوست
به شاهی و نیک اختری پر اوست
گر این غرم دریابد او را متاز ...
... چنین داد پاسخ بدو رهنمای
که ای شاه نیک اختر و پاک رای
بدانگه که خورشید برگشت زرد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۰
... یکی موبدی گفت با اردشیر
که ای شاه نیک اختر و دلپذیر
سر شهریاری همی نو کنی ...
... ازان پس کنی رزم با اردوان
که اختر جوانست و خسرو جوان
که او از ملوک طوایف به گنج ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۴
... به دینار او کس نکردی نگاه
ز نیک اختر و بخت وز داد شاه
ز مردی نکردی بدان جنگ فخر ...
واژه "اختر" در ادامه ابیات شاهنامه فردوسی نیز با همان طیف معنایی قبلی، شامل ستاره، طالع، بخت، سرنوشت و درفش کاویانی به کار رفته است. در هر بخش، مفهوم دقیق آن با توجه به متن و سیاق جمله مشخص میشود:
معانی "اختر" در ابیات:
- "دژم بودم از اختر کینه کش": در اینجا "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر کینه کش" یعنی طالع و بخت بد یا نامیمون که کینه و ناراحتی به همراه دارد.
- "ز اختر یکی روزگاری گزید": "اختر" در این مصرع به معنی بخت و طالع است. یعنی روزگاری را از نظر بخت و اقبال انتخاب کرد.
- "ز اختر همی کرد روزی نگاه / کنون اختر گازر اندرگذشت": "اختر" در این بخش به معنی ستاره طالع و تقدیر است که اخترشناسان آن را رصد میکنند. "اختر گازر اندرگذشت" یعنی بخت و طالع فردی به نام گازر (شخصی ناشناس یا کنایه از فردی عادی) از بین رفت یا گذشت.
- "بلنداختر و نامداران خویش / سر اختران زیر فرمان ماست / سر اختر اندر کنار منست": در این ابیات، "اختر" به معنی بخت و طالع است. "بلند اختر" یعنی دارای بخت بلند و نیکو. "سر اختران زیر فرمان ماست" و "سر اختر اندر کنار منست" هر دو به این معنی است که بخت و اقبال و پیروزی در اختیار و فرمان ماست.
- "که ما را چه آمد ز اختر به سر / بلند اختر و نام دارا گذشت": "اختر" در اینجا به معنی سرنوشت و تقدیر است. یعنی چه سرنوشتی بر سر ما آمد. "بلند اختر دارا گذشت" یعنی بخت بلند و اقبال نیک دارا از بین رفت.
- "ز اختر شناسان هر کشوری / همی طبع اختر نگه داشتند": "اختر" به معنی ستاره و علم ستارهشناسی (نجوم) است. "اختر شناسان" یعنی منجمان و طالعبینان که طبیعت و تأثیر ستارگان را بررسی میکنند.
- "بلند اختر و لشکر آرای سند": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "بلند اختر" یعنی دارای بخت بلند.
- "روان خسته از اختر و تن به تیر": "اختر" به معنی سرنوشت و تقدیر است. یعنی روانم از تقدیر و سرنوشت آسیب دیده است.
- "ز اختر ترا بیشتر بود بهر / برو راند هم حکم اخترشناس": "اختر" در اینجا به معنی بخت و طالع است. یعنی بهره و قسمت تو از بخت بیشتر بود. همچنین اشاره به حکم اخترشناس (منجم) دارد.
- "که ای شاه نیک اختر و دادگر": "اختر" به معنی طالع و بخت است. "نیک اختر" یعنی خوشطالع و دارای بخت نیکو.
- "که ای شاه نیک اختر و شهرگیر": مشابه قبل، "اختر" به معنی طالع و بخت است.
- "شود اختر و تاج و تخت از تو سیر": "اختر" به معنی بخت و اقبال است. یعنی بخت و اقبال از تو روی برمیگرداند.
- "ز اخترشناسان بسی پیش خواند / ز اخترشناسان بپرسید و گفت / تو بر اختر شیر زادی نخست": در این ابیات، "اختر" به معنی ستاره طالع و تقدیر است. "اخترشناسان" منجمان هستند. "بر اختر شیر زادی" یعنی تحت طالع و برج شیر متولد شدی.
- "جهاندار و نیک اختر و پارسا / همه بهتری باد و نیک اختری": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "نیک اختر" و "نیک اختری" هر دو به معنی خوشطالع بودن است.
- "ز اخترشناسان روشن روان / همی بازجست اختر و راه خویش / بدان تا کنند اختران را نگاه / کنیزک بپردخت ز اخترشناس / جهاندار و نیک اختر و سودمند": در این بخش، "اختر" به معنی ستاره و علم ستارهشناسی (نجوم) است که اخترشناسان آن را مطالعه میکنند تا سرنوشت و راه آینده را پیشبینی کنند. "نیک اختر" نیز به معنی خوشطالع است.
- "به شاهی و نیک اختری پر اوست / که ای شاه نیک اختر و پاک رای": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "نیک اختری" یعنی خوشطالع بودن.
- "که ای شاه نیک اختر و دلپذیر / که اختر جوانست و خسرو جوان": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "اختر جوان" یعنی بخت جوان و رو به رشد.
- "ز نیک اختر و بخت وز داد شاه": "اختر" به معنی بخت و طالع است. "نیک اختر" یعنی بخت نیک.
در مجموع، "اختر" در شاهنامه به عنوان یک عنصر کلیدی در بیان مفاهیم تقدیر، سرنوشت، بخت و حتی دانش ستارهشناسی مورد استفاده قرار گرفته است. این واژه نشان میدهد که فردوسی تا چه حد به باورهای زمان خود در مورد تأثیر ستارگان بر زندگی انسان توجه داشته است.