همانطور که مشاهده کردید، واژههای "لاف" و "گزاف" و عبارات مرتبط با آنها، بارها در بخشهای مختلف شاهنامه فردوسی تکرار شدهاند. این تکرار، از دیدگاه هنری و محتوایی، بسیار معنادار است:
۱. تأکید بر اهمیت یک مفهوم اخلاقی
تکرار "لاف" و "گزاف" نشان میدهد که این مفاهیم (خودستایی، ادعای بیاساس، و بیعملی) از دغدغههای محوری فردوسی بودهاند. او قصد داشته است تا بارها و بارها بر زیانباری این صفات تأکید کند و آنها را در ذهن خواننده جا بیندازد. این تکرار، مانند یک درس اخلاقی مداوم عمل میکند که مخاطب را به دوری از تظاهر و روی آوردن به عمل فرا میخواند.
۲. نکوهش مداوم بیعملی در برابر هنر و کردار
فردوسی در سراسر شاهنامه، بر ارزش هنر (شایستگی) و کردار (عمل) تأکید دارد. تکرار واژههایی مانند "لاف" که در تضاد مستقیم با این ارزشها هستند، ابزاری است برای نکوهش مداوم افراد بیعمل و سخنپرداز. با هر بار تکرار "لاف"، فردوسی بر اهمیت تفاوت میان گفتار و عمل تأکید میورزد.
۳. برجستهسازی شخصیتهای منفی
تکرار "خداوند لاف" یا "مرد لاف" در توصیف برخی شخصیتها، به برجستهسازی جنبههای منفی و ناپسند آنها کمک میکند. این تکرار باعث میشود که خواننده، این صفت را به عنوان یک ویژگی غالب و پایدار در این شخصیتها شناسایی کند و از آنها به عنوان الگوهای منفی درس بگیرد.
۴. ساختاردهی به روایتهای حماسی
تکرار این مفاهیم در موقعیتهای مختلف (از نبردهای بزرگ تا توصیف شخصیتها و اخلاقیات) به ساختاردهی به روایتهای حماسی کمک میکند. این مفاهیم مانند موتورهای اخلاقی عمل میکنند که در پسزمینهی حوادث، به خواننده جهتگیری ارزشی میدهند. شکست لافزنان و پیروزی اهل عمل، پیامی ثابت در سراسر داستانهاست.
۵. تقویت آهنگ و وزن کلام
از نظر ادبی، تکرار واژهها (البته نه به شکل افراطی و کسلکننده) میتواند به تقویت آهنگ و وزن کلام کمک کند. این تکرار، با ضرباهنگ خاص خود، بر گوشنوازی و حفظ پیوستگی متن میافزاید و به خاطر سپردن پیامها را آسانتر میکند.
در نهایت، تکرار واژههایی مانند "لاف" و "گزاف" در شاهنامه، نه تنها یک ویژگی سبکی، بلکه یک ابزار قدرتمند برای القای جهانبینی و پیامهای اخلاقی فردوسی است. این تکرار، به مخاطب یادآوری میکند که ارزش حقیقی در عمل و شایستگی نهفته است، نه در ادعاهای توخالی.