فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶
... ولیکن کنون کار ازین درگذشت
دل و مغز من پر ز تیمار گشت
اگر مه شوم گر نهم سر بمرگ ...
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۶
... بگردی و مردی و نیروی تن
سر و دست و پای و دل و مغز و هوش
زبانی سراینده و چشم و گوش ...
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۸
... همی گرز و خنجر بباید کشید
دل و مغز ایشان بباید درید
برانگیخت اسپ و برآمد خروش ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴
... به بیشی و کمی نباشد سخن
دل و مغز ایرانیان بد مکن
اگر بد بود بخشش آسمان ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۰
... سپهر و زمان و زمین زیر تست
تو کندی دل و مغز دیو سپید
زمانه به مهر تو دارد امید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳
... که زو آمد این بند بد را کلید
کسی کو دل و مغز افراسیاب
تبه کرد و خون راند بر سان آب ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد » بخش ۲
... شود جانت از دشمن آژیرتر
دل و مغز و رایت جهانگیرتر
کسی را کجا پیش رو شد هوا ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام اورمزد » بخش ۱
چو بهرام بنشست بر تخت زر
دل و مغز جوشان ز مرگ پدر
همه نامداران ایرانیان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶
... مگر مردم پاک و یزدان پرست
دل و مغز مردم دو شاه تنند
دگر آلت تن سپاه تنند
چو مغز و دل مردم آلوده گشت
به نومیدی از رای پالوده گشت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۲
... همان بازوی زورمند ترا
به درد دل و مغز جنگاوران
وگر چند باشد سپاهی گران ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
... اگر نیستی در میانه قباد
ز موبد نکردی دل و مغز یاد
گر او را ز ترکان بد آید بروی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۴ - داستان مهبود با زروان
... مگر کردگار آشکارا کند
دل و مغز ما را مدارا کند
که آلوده بینم همی زو سخن ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰
... پزشکان به درمانش کردند امید
به خون دل و مغز دیو سپید
چنین گفت فرزانه مردی پزشک ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳
... یکی مرد بد نام او هیربد
زدوده دل و مغز و رایش ز بد
که بتخانه را هیچ نگذاشتی ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰
... بپرسیدش از شهر و ز شهریار
دل و مغز گرسیوز آمد به جوش
دگرگونه تر شد به آیین و هوش ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰
... که برد آگهی نزد آن دیوزاد
که کس را دل و مغز پیران مباد
اگر خاک بودیش پروردگار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰
... چنان چون بدم کهتر کیقباد
کنون از تو دارم دل و مغز شاد
چو آیی به ایوان من با سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸
... شده گوش کر یکسر از بانگ کوس
که کندی دل و مغز دیو سپید
که دارد به بازوی خویش این امید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۰
... سرافراز بهرام فرزند اوست
ز مغز و دل و رای پیوند اوست
ز منذر گشاید سخن سربسر ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۷
... فرامش ترا مهتران چون کنند
مگر مغز و دل پاک بیرون کنند
همیشه همه نیکویی خواستی ...
============================
بررسی مفهوم "دل و مغز" در این ابیات از شاهنامه فردوسی نشان میدهد که این دو واژه اغلب در کنار هم به کار میروند و به ترتیب نمایانگر احساسات، عواطف، اراده و جان ("دل") و عقل، هوش، فهم و اندیشه ("مغز") انسان هستند. فردوسی با آوردن این دو مفهوم در کنار هم، به تمامیت وجود انسان، هم جنبههای عاطفی و هم جنبههای عقلانی او اشاره میکند.
جمعبندی مفهوم "دل و مغز" در شاهنامه فردوسی:
"دل و مغز" در شاهنامه فردوسی به عنوان دو رکن اساسی وجود انسان به کار میروند و نشاندهنده موارد زیر هستند:
- تمامیت وجود انسان: این دو واژه در کنار هم، به کل هستی و باطن انسان اشاره دارند، هم احساسات و هم عقل.
- احساسات و عواطف ("دل") در مقابل عقل و اندیشه ("مغز"): فردوسی اغلب این دو را در کنار هم میآورد تا بر اهمیت هر دو جنبه در تصمیمگیریها و واکنشهای انسان تأکید کند. گاهی تعادل بین این دو به تصویر کشیده میشود و گاهی غلبه یکی بر دیگری.
- جایگاه احساسات و افکار: "دل" به عنوان جایگاه عشق، نفرت، ترس، شادی، غم و اراده به کار میرود، در حالی که "مغز" محل اندیشه، خرد، هوش و فهم است.
- تأثیر متقابل: احساسات میتوانند بر تفکر و عقل تأثیر بگذارند و عقل نیز میتواند احساسات را کنترل کند.
- نشانهای از سلامت یا بیماری روانی و اخلاقی: "دل و مغز پاک" نشاندهنده سلامت روانی و نیکوکاری است، در حالی که "دل و مغز آلوده" یا "دل پر ز خون و مغز پر ز کین" نشاندهنده وضعیت منفی روحی و اخلاقی است.
- هدف آسیب رساندن: در جنگها، دریدن "دل و مغز" دشمن به معنای نابودی کامل اوست، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و فکری.
- عامل تصمیمگیری: "رای" (تصمیم و تدبیر) اغلب با "دل و مغز" پیوند دارد، نشاندهنده این که تصمیمات انسان هم از عواطف و هم از عقل او نشأت میگیرد.
بررسی ابیات:
- خسرو پرویز (بخش ۶): "دل و مغز من پر ز تیمار گشت" - نشاندهنده تأثیر غم و اندوه بر هر دو جنبه وجودی شاه است.
- فرود سیاوش (بخش ۶): "سر و دست و پای و دل و مغز و هوش" - "دل و مغز و هوش" در کنار اعضای بدن، به عنوان بخشهای اساسی وجود انسان ذکر شدهاند.
- فرود سیاوش (بخش ۱۸): "دل و مغز ایشان بباید درید" - نابودی کامل دشمن در جنگ.
- کاموس کشانی (بخش ۴): "دل و مغز ایرانیان بد مکن" - هشدار درباره آسیب رساندن به احساسات و عقل ایرانیان.
- کاموس کشانی (بخش ۱۰): "تو کندی دل و مغز دیو سپید" - نابودی کامل شر و نیروهای اهریمنی.
- خاقان چین (بخش ۳): "کسی کو دل و مغز افراسیاب / تبه کرد" - نابودی جنبههای عاطفی و عقلانی دشمن.
- هرمزد (بخش ۲): "دل و مغز و رایت جهانگیرتر" - آرزوی قدرت عاطفی، عقلانی و تدبیر برای شاه.
- بهرام اورمزد (بخش ۱): "دل و مغز جوشان ز مرگ پدر" - تأثیر شدید غم و اندوه بر احساسات و افکار شاه.
- شاپور ذوالاکتاف (بخش ۱۶): "دل و مغز مردم دو شاه تنند" - قلب و عقل به عنوان دو رهبر وجود انسان. "چو مغز و دل مردم آلوده گشت / به نومیدی از رای پالوده گشت" - نشاندهنده تأثیر فساد اخلاقی بر قدرت تصمیمگیری.
- بهرام گور (بخش ۱۲): "به درد دل و مغز جنگاوران" - اشاره به تأثیر شکست بر احساسات و روحیه جنگجویان.
- یزدگرد (بخش ۴): "ز موبد نکردی دل و مغز یاد" - بیتوجهی به احساسات و عقل مشاور.
- کسری نوشین روان (بخش ۴): "دل و مغز ما را مدارا کند" - آرزوی آرامش و سازگاری در احساسات و افکار.
- کیکاووس (بخش ۱۰): "به خون دل و مغز دیو سپید" - استفاده از جوهره وجودی شر برای درمان.
- سیاوش (بخش ۳): "زدوده دل و مغز و رایش ز بد" - پاک کردن تمام جنبههای وجودی از بدی.
- سیاوش (بخش ۱۰): "دل و مغز گرسیوز آمد به جوش" - برانگیخته شدن احساسات و افکار گرسیوز.
- سیاوش (بخش ۲۰): "که کس را دل و مغز پیران مباد" - آرزوی سلامت عاطفی و عقلی برای بزرگان.
- رستم و اسفندیار (بخش ۱۰): "کنون از تو دارم دل و مغز شاد" - شادمانی از حضور و همراهی مخاطب.
- رستم و اسفندیار (بخش ۱۸): "که کندی دل و مغز دیو سپید" - نابودی کامل شر.
- یزدگرد بزهگر (بخش ۱۰): "ز مغز و دل و رای پیوند اوست" - پیوند بین عقل، احساس و تدبیر.
- رستم و اسفندیار (بخش ۷): "مگر مغز و دل پاک بیرون کنند" - تأکید بر اهمیت پاکی هر دو جنبه وجودی.
جمعبندی نهایی:
"دل و مغز" در شاهنامه فردوسی نمادی از تمامیت وجود انسان، وحدت احساس و عقل، و جایگاه عواطف و اندیشهها هستند. فردوسی با به کار بردن این دو واژه در کنار هم، بر اهمیت تعادل و هماهنگی بین جنبههای عاطفی و عقلانی انسان در زندگی، تصمیمگیریها و واکنشها تأکید میکند. سلامت و پاکی "دل و مغز" به عنوان نشانهای از کمال و فضیلت انسانی در نظر گرفته میشود.