- اگر تیغ تو هست سندان شکاف…..سنانم بدرد دل کوه قاف
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر تیغ تو سندان را میشکافد، نیزه من دل کوه قاف را میدرد." این بیت به نوعی به اهمیت قدرت و شجاعت اشاره دارد و نشان میدهد که هر کس باید به تواناییها و قدرت خود افتخار کند و از آن بهرهبرداری کند.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر تیغ تو هست سندان شکاف" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "سندان شکاف" به معنای "شکافتن سندان" است.
"سنانم بدرد دل کوه قاف" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "بدرد" به معنای "میدرد" است. "دل کوه قاف" به معنای "دل کوه قاف" است.
- اگر چرخ را هست ازین آگهی………….همانا که گشتست مغزش تهی
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر چرخ (آسمان) از این آگاهی دارد، همانا که مغزش تهی شده است." این بیت به نوعی به اهمیت دانش و خرد اشاره دارد و نشان میدهد که اگر آسمان از این آگاهی برخوردار باشد، مغزش تهی شده است.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر چرخ را هست ازین آگهی" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "آگهی" به معنای "آگاهی" است.
"همانا که گشتست مغزش تهی" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "گشتست" به معنای "شده است" و "مغزش تهی" به معنای "مغزش خالی" است.
- اگر چه مرا هست ازین دل دژم………..برانم که نندیشم از بیش و کم
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگرچه من از این دل دژم هستم، اما تصمیم گرفتهام که از بیش و کم نیندیشم." این بیت به نوعی به اهمیت تصمیمگیری و اراده اشاره دارد و نشان میدهد که فرد باید با اراده و تصمیم قاطع به جلو حرکت کند و از نگرانیهای بیمورد دوری کند.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر چه مرا هست ازین دل دژم" - این جمله شرطی است که با "اگر چه" شروع میشود و به معنای "اگرچه" است. فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "دل دژم" به معنای "دل غمگین" است.
"برانم که نندیشم از بیش و کم" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "برانم" به معنای "تصمیم گرفتهام" و "نندیشم" به معنای "نیندیشم" است. "بیش و کم" به معنای "زیاد و کم" است.
- اگر خویش شاهست گر مهترست…….برادرش خوانم هم اندر خورست
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر کسی شاه یا مهتر است، او را برادر خود میخوانم و او نیز شایسته این عنوان است." این بیت به نوعی به اهمیت برابری و احترام به مقام و منزلت افراد اشاره دارد و نشان میدهد که فردوسی به ارزشهای اخلاقی و انسانی تأکید میکند.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر خویش شاهست گر مهترست" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "شاهست" به معنای "شاه است" و "مهترست" به معنای "بزرگتر است" است.
"برادرش خوانم هم اندر خورست" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "خوانم" به معنای "میخوانم" است. "برادرش" به معنای "برادر او" و "اندر خورست" به معنای "شایسته است" است.
اگر در ببندد به ده سال شاه……….خورش هست چندانک باید سپاه
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر شاه در را به مدت ده سال ببندد، خوراک به اندازهای که سپاه نیاز دارد، وجود دارد." این بیت به نوعی به اهمیت تدبیر و مدیریت منابع اشاره دارد و نشان میدهد که شاه باید به گونهای منابع را مدیریت کند که حتی در شرایط سخت نیز نیازهای سپاه تأمین شود.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر در ببندد به ده سال شاه" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "ببندد" به معنای "ببندد" و "شاه" به معنای "شاه" است.
"خورش هست چندانک باید سپاه" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "چندانک باید" به معنای "به اندازهای که نیاز است" است. "سپاه" به معنای "سپاه" است.
- اگر زآن که پرسیم هست آگهی……….ز پاسخ زبان را نیابی تهی
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر از آنچه میپرسیم آگاهی دارد، از پاسخ زبان تهی نمیماند." این بیت به نوعی به اهمیت دانش و خرد اشاره دارد و نشان میدهد که اگر کسی از موضوعی آگاهی داشته باشد، میتواند به خوبی پاسخ دهد.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر زآن که پرسیم هست آگهی" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "پرسیم" به معنای "میپرسیم" و "آگهی" به معنای "آگاهی" است.
"ز پاسخ زبان را نیابی تهی" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "نیابی" به معنای "نمییابی" و "تهی" به معنای "خالی" است. "ز پاسخ زبان" به معنای "زبان از پاسخ" است.
اگر مرز و راهست اگر نیک و بد…….به گرز و به شمشیر باید ستد
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر مرز و راه وجود دارد، چه نیک و چه بد، باید با گرز و شمشیر گرفته شود." این بیت به نوعی به اهمیت قدرت و شجاعت در حفظ و گسترش مرزها و راهها اشاره دارد و نشان میدهد که برای حفظ و گسترش مرزها و راهها باید از قدرت و شجاعت استفاده کرد.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر مرز و راهست اگر نیک و بد" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "نیک و بد" به معنای "خوب و بد" است.
"به گرز و به شمشیر باید ستد" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "باید ستد" به معنای "باید گرفته شود" است. "گرز و شمشیر" به معنای "گرز و شمشیر" است.
- اگر می گساریم با انجمن…………گر آهسته باشیم با رای زن
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر با انجمن میگساریم، اگر با رایزن آهسته باشیم." این بیت به نوعی به اهمیت همنشینی و مشورت اشاره دارد و نشان میدهد که در هر دو حالت، چه در جمع و چه در مشورت، باید به درستی رفتار کنیم.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر می گساریم با انجمن" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "می گساریم" به معنای "مینوشیم" و "انجمن" به معنای "جمع" است.
"گر آهسته باشیم با رای زن" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "باشیم" به معنای "باشیم" و "رای زن" به معنای "مشاور" است.
- اگر هدیه خواهی ورا گنج هست……..مسای از پی چیز با رنج دست
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگر هدیه میخواهی و او گنج دارد، باید با رنج و تلاش به دنبال آن بروی." این بیت به نوعی به اهمیت تلاش و کوشش در دستیابی به اهداف اشاره دارد و نشان میدهد که برای به دست آوردن چیزهای ارزشمند باید سختیها و مشکلات را تحمل کرد.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر هدیه خواهی ورا گنج هست" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگر" است. فعل "خواهی" به معنای "میخواهی" و "ورا گنج هست" به معنای "او گنج دارد" است.
"مسای از پی چیز با رنج دست" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "مسای" به معنای "باید بروی" و "با رنج دست" به معنای "با تلاش و کوشش" است.
در بیت "اگر هدیه خواهی ورا گنج هست، مسای از پی چیز با رنج دست" از شاهنامه فردوسی، واژه "مسای" به معنای "برو" یا "برو به دنبال" است. این واژه به نوعی به تلاش و کوشش برای دستیابی به اهداف اشاره دارد و نشان میدهد که برای به دست آوردن چیزهای ارزشمند باید سختیها و مشکلات را تحمل کرد.
- اگر هست خود جای گفتار نیست………ولیکن شنیدن چو دیدار نیست
این بیت از شاهنامه فردوسی به معنای این است که "اگرچه جای گفتار نیست، اما شنیدن مانند دیدار نیست." این بیت به نوعی به اهمیت تجربه و مشاهده اشاره دارد و نشان میدهد که شنیدن درباره چیزی هرگز نمیتواند جایگزین دیدن و تجربه کردن آن باشد.
از نظر نحوی، این بیت شامل دو جمله است:
"اگر هست خود جای گفتار نیست" - این جمله شرطی است که با "اگر" شروع میشود و به معنای "اگرچه" است. فعل "هست" به معنای "وجود دارد" و "جای گفتار نیست" به معنای "جای گفتار نیست" است.
"ولیکن شنیدن چو دیدار نیست" - این جمله نتیجه جمله شرطی است و فعل "نیست" به معنای "نیست" است. "شنیدن چو دیدار" به معنای "شنیدن مانند دیدار" است.
ز نظر بیان، این بیت از شاهنامه فردوسی دارای چندین صنعت ادبی است که به زیبایی و تأثیرگذاری آن افزودهاند:
تشبیه: در این بیت، فردوسی از تشبیه استفاده کرده است. مثلاً "چو دیدار" به معنای "مانند دیدار" است.
استعاره: استفاده از واژه "چرخ" به جای "آسمان" یک استعاره است که به تصویرسازی ذهنی کمک میکند.
کنایه: "ز پاسخ زبان را نیابی تهی" به معنای عدم توانایی در پاسخ دادن به سوالات است که به صورت غیرمستقیم بیان شده است.
تضاد: در این بیت، تضاد بین "شنیدن" و "دیدار" وجود دارد که به تأکید بر اهمیت تجربه و مشاهده کمک میکند.