۶
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴
... به شاهی بر او آفرین خواندند
ورا شاه ایران زمین خواندند
۷
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲
... همی بنگرید این بدان آن بدین
ز کردار بیداد شاه زمین
از آن دو یکی را بپرداختند ...
۱۶
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱
... چو آن خواسته دید شاه زمین
بپذرفت و بر مام کرد آفرین ...
۲۱
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۸
یکی نامه بنوشت شاه زمین
به خاور خدای و به سالار چین ...
... به نزد دو خورشید گشته بلند
دو سنگی دو جنگی دو شاه زمین
میان کیان چون درخشان نگین ...
۲۹
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۸
... که چون برد خواهد سر شاه چین
بریده بر شاه ایران زمین
که فرزند گر سر بپیچید ز دین ...
۳۳
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳
... دل پهلوان از غم آزاد شد
یکی خلعتی ساخت شاه زمین
که کردند هر کس بدو آفرین ...
۳۷
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹
مگر کو دل سام و شاه زمین
بشوید ز خشم و ز پیکار و کین
۴۱
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۳
... که رودابه را بد نیارد بروی
بدو گفت بنگر که شاه زمین
دل از ما کند زین سخن پر ز کین ...
۴۵
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷
... همی بر تو بر خواندیم آفرین
همان بر جهاندار شاه زمین
کنون آمدم تا هوای تو چیست ...
۶۷
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۵
... وزان روی رستم دلیر و گزین
بپیمود زی شاه ایران زمین
یکی میل ره تا به البرز کوه ...
... چو شب تیره شد پهلو پیش بین
برآراست باشاه ایران زمین
به نزدیک زال آوریدش به شب ...
۱۰۹
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴
... که این بد بکرد و تباهی بجست
به پور جوان گفت شاه زمین
که رایت چه بیند کنون اندرین ...
۱۱۳
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۸
... ترا بهتری باشد از روزگار
سپاسی بود نزد شاه زمین
بزرگان گیتی کنند آفرین ...
۱۳۸
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۷
... بدو گفت گشتاسپ من پیش ازین
ببودم بر شاه ایران زمین
همه لشکر شاه و آن انجمن ...
۱۳۹
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی
... همه دین پذیرنده از شهریار
همه سوی شاه زمین آمدند
ببستند کشتی به دین آمدند ...
... به گردش یکی باره کرد آهنین
نشست اندرو کرد شاه زمین
فرستاد هرسو به کشور پیام ...
۱۴۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۵ - سخن دقیقی
... چنانچون بد اندر خور روزگار
سوی گرد گشتاسپ شاه زمین
سزاوار گاه کیان بآفرین ...
۱۴۴
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی
سخن چون بسر برد شاه زمین
سیه پیل را خواند و کرد آفرین ...
... فرستادگان سپهدار چین
ز پیش جهانجوی شاه زمین ...
۱۴۶
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی
... خردمند گفتا به شاه زمین
که ای نیک خو مهتر بآفرین ...
۲۱۴
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۸
... نباشد پسند جهان آفرین
نه نزدیک آن پادشاه زمین
هم انگه بفرمود تا شد دبیر ...
۲۲۲
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۷
... من اندر نهادم به دست تو دست
بگفتم که من دست شاه زمین
به دست تو اندر نهم هم چنین ...
۲۴۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۸
... همی هر کسی خواندند آفرین
ز دادار بر فر شاه زمین
۲۹۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۸
... پذیرفتم این از تو ای شاه چین
بگوییم با شاه ایران زمین ...
۲۹۹
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۲ - داستان مزدک با قباد
... برفتند شادان بر شهریار
چنین گفت مزدک به شاه زمین
که ای برتر از دانش بآفرین ...
۳۰۲
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
... یکی انجمن لب پر از آفرین
برفتند ز ایوان شاه زمین
برین نیز بگذشت یک هفته روز ...
۳۰۴
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
... چو آگاهی آمد به خاقان چین
ز ایران و ز شاه ایران زمین
وزان شادمانی به فرزند اوی ...
۳۰۸
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
... نماند به دل رای و با مغز هوش
بپرسید موبد ز شاه زمین
سخن راند از پادشاهی و دین ...
۳۲۸
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲
... بمریم چنین گفت کاندر نشین
که ترسم که شد شاه ایران زمین ...
۳۳۵
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۲
... همه هم زبان آفرین خواندند
ورا شاه ایران زمین خواندند...
۳۵۳
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۹
... سرسال نو هرمز فرودین
بیامد بر شاه ایران زمین
ببرد آن کیی فرش نزدیک شاه ...
۳۸۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳
... همی رفت هر گونه از بیش و کم
چنین گفت رستم به شاه زمین
که ای نامبردار باآفرین ...
... همی خواند بر شهریار آفرین
ازو شاد شد شاه ایران زمین
پس گستهم اشکش تیزگوش ...
۴۱۰
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۸
... فرستم بنزدیک شاه زمین
چه منشور و شنگل چه خاقان چین ...
۴۴۵
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۲
... به پیروزی شاه ایران زمین
همی خواند بر پهلوان آفرین
۴۴۷
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۵
... فرود آمد از باره کرد آفرین
ز دادار بر بخت شاه زمین ...
۴۵۹
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳
... همم رنج و مهرست و هم درد و کین
از ایران و از شاه ایران زمین
بزرگان ترکان افراسیاب ...
۴۶۱
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵
... از افراسیاب آن سپهدار چین
پدر مادر شاه ایران زمین ...
۴۷۲
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۸
... چو آگاهی آمد به ماچین و چین
ز ترکان وز شاه ایران زمین
بپیچید فغفور و خاقان به درد ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۹
... به ارزانیان داد تا آفرین
بخوانند بر شاه ایران زمین
دگر بردگان مهتران را سپرد ...
۴۸۶
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۰
... بیاورد قرطاس و مشک و عبیر
نبشتند عهدی ز شاه زمین
سرافراز کیخسرو پاک دین ...
==============================
- پادشاه زمین
- شاه ایران زمین 17
- شاه زمین 26
- به شاهی بر او آفرین خواندند…………..ورا شاه ایران زمین خواندند
- همی بنگرید این بدان آن بدین…………ز کردار بیداد شاه زمین
- چو آن خواسته دید شاه زمین ……….بپذرفت و بر مام کرد آفرین
- یکی نامه بنوشت شاه زمین ……….به خاور خدای و به سالار چین
- دو سنگی دو جنگی دو شاه زمین …….میان کیان چون درخشان نگین
- که چون برد خواهد سر شاه چین………….بریده بر شاه ایران زمین
- یکی خلعتی ساخت شاه زمین ……..که کردند هر کس بدو آفرین
- مگر کو دل سام و شاه زمین ………بشوید ز خشم و ز پیکار و کین
- بدو گفت بنگر که شاه زمین ………دل از ما کند زین سخن پر ز کین
- همی بر تو بر خواندیم آفرین……….همان بر جهاندار شاه زمین
- وزان روی رستم دلیر و گزین……….بپیمود زی شاه ایران زمین
- چو شب تیره شد پهلو پیش بین……….برآراست باشاه ایران زمین
- به پور جوان گفت شاه زمین ………..که رایت چه بیند کنون اندرین
- سپاسی بود نزد شاه زمین ………..بزرگان گیتی کنند آفرین
- بدو گفت گشتاسپ من پیش ازین………ببودم بر شاه ایران زمین
- همه سوی شاه زمین آمدند………………..ببستند کشتی به دین آمدند
- به گردش یکی باره کرد آهنین……..نشست اندرو کرد شاه
- سوی گرد گشتاسپ شاه زمین ……….سزاوار گاه کیان بآفرین
- سخن چون بسر برد شاه زمین ……….سیه پیل را خواند و کرد آفرین
- فرستادگان سپهدار چین…..ز پیش جهانجوی شاه زمین
- خردمند گفتا به شاه زمین …………که ای نیک خو مهتر بآفرین
- نباشد پسند جهان آفرین.نه نزدیک آن پادشاه ایران زمین
- بگفتم که من دست شاه زمین ……….به دست تو اندر نهم هم چنین
- همی هر کسی خواندند آفرین……….ز دادار بر فر شاه زمین
- پذیرفتم این از تو ای شاه چین……..بگوییم با شاه ایران زمین
- چنین گفت مزدک به شاه زمین ……….که ای برتر از دانش بآفرین
- یکی انجمن لب پر از آفرین……….برفتند ز ایوان شاه
- چو آگاهی آمد به خاقان چین…………ز ایران و ز شاه ایران زمین
- بپرسید موبد ز شاه زمین ……….سخن راند از پادشاهی و دین
- بمریم چنین گفت کاندر نشین………….که ترسم که شد شاه ایران زمین
- همه هم زبان آفرین خواندند…….ورا شاه ایران زمین خواندند
- سرسال نو هرمز فرودین…….بیامد بر شاه ایران زمین
- چنین گفت رستم به شاه زمین ……..که ای نامبردار باآفرین
- همی خواند بر شهریار آفرین………ازو شاد شد شاه ایران زمین
- فرستم بنزدیک شاه زمین ………چه منشور و شنگل چه خاقان چین
- به پیروزی شاه ایران زمین ……..همی خواند بر پهلوان آفرین
- فرود آمد از باره کرد آفرین…………ز دادار بر بخت شاه زمین
- همم رنج و مهرست و هم درد و کین………از ایران و از شاه ایران زمین
- از افراسیاب آن سپهدار چین……….پدر مادر شاه ایران زمین
- چو آگاهی آمد به ماچین و چین……..ز ترکان وز شاه ایران زمین
- به ارزانیان داد تا آفرین……….بخوانند بر شاه ایران زمین
- نبشتند عهدی ز شاه زمین …….سرافراز کیخسرو پاک دین